نکاتی پیرامون تبین مارکسیستی از دولت!
" به جای جامعه بورژوایی کهنه، با
طبقات و تضاد طبقاتی اش، ما اجتماعی خواهیم داشت که درآن تکامل آزادانه هر فرد
شرط تکامل آزادانه همگان است (مارکس و انگلس مانیفست حزب کمونیست.)“ الغاء دولت” دیگر یک شعار نیست. حالت یک هدف نهایی انقلاب اجتماعی را دارد
و خواهد داشت. بنابراین، در جریان انقلاب ۱۸۴۸، تاکید مارکس مفهوم بی واسطه دارد: خرد کردن دولت ارتجاعی موجود و
استقرار قدرت سیاسی دموکراتیک جدیدی توسط انقلاب. او در جمعبندی خود از انقلاب
فرانسه، مبارزه طبقاتی در فرانسه ۱۸۵۰-۱۸۴۸ به رابطه بین اهداف بی واسطه و نهایی باز می گردد. سوسیالیسم انقلابی بدین
معنی است– “اعلام انقلاب مداوم، دیکتاتوری طبقاتی پرولتاریا به
مثابه مرحله انتقالی ضروری برای الغاء عمومی تمایزات طبقاتی، برای الغاء کلیه
روابط تولیدی که این تمایزات مبتنی بر آن است، برای الغاء روابط اجتماعی که وابسته
به این روابط تولیدی است، برای انقلابی کردن کلیه ایده هایی که ناشی از این روابط
اجتماعی است.
نکته بعدی در بحث لنین این است که »دولت ابزاری
برای استثمار طبقه ستمکش است... برای تأمین هزینه نگهداری قدرت اجتماعی حاکم، دریافت
مالیاتها و وامهای دولتی ضرور است.« در همینجا لنین به »وضع ممتاز دیوانسالاران
که مقامهای دستگاه قدرت دولتی« را در نظام سرمایهداری در اختیار دارند اشاره میکند
که »مافوق جامعه قرار میگیرند« و سپس از شیوههای اِعمال قدرت توسط ثروت، از جمله
سلطه بانکها و بازار بورس، و از شیوههای سیاسی اِعمال و حفظ قدرت، مثل »حق انتخاب
همگانی« در چارچوب قوانین تدوین شده در جمهوریها و نظامهای بورژوایی (که امروزه
با پیچیدهترین شیوهها و با یاری رسانهها مدیریت میشود) نام میبرد.
لنین دوباره در اول همین کتاب موضوع زوال
نهایی دولت را نیز مطرح میکند و باز هم از اثر برجسته انگلس »منشأ خانواده، مالکیت
دولتی، و دولت« نقل میکند که: »دولت از ازل وجود نداشته است. به علّت تجزیه جامعه
به طبقات، پیدایش دولت ضرورت پیدا کرد... طبقات به حکم همان الزامی که در گذشته منجر
به پدید آمدن آنها شد، از میان خواهند رفت. با از میان رفتن طبقات، دولت نیز الزاماً
از بین خواهد رفت... و تمام ماشین دولت به موزه آثار عهد عتیق، به کنار چرخ نخریسی
و تبر مفرغی فرستاده خواهد شد.
« لنین در توضیح بیشتر این مطلب، از دیگر نوشته انگلس
با عنوان »آنتی دورینگ« (۱۸۷۸) چنین نقل میکند: »پرولتاریا قدرت دولتی را به دست میگیرد و نخست وسایل
تولید را به تملک دولت درمیآورد... دولتِ، یعنی سازمان طبقهٔ استثمارگر، به
طبقهای تعلق داشت که در دوره سلطه خود، فقط خودش را به عنوان نماینده تام جامعه عرضه
میداشت. در دوران ما این بورژوازی است. وقتی دولت سرانجام به نماینده واقعی تمام جامعه
تبدیل شود، آنگاه خود را زاید خواهد ساخت. از هنگامی که در جامعه هیچ طبقهای باقی
نماند که سرکوبیاش لازم باشد، دیگر نه چیزی برای سرکوب کردن خواهد ماند و نه به
قدرت ویژه برای سرکوب، یعنی به دولت، نیازی خواهد بود... حکومت بر افراد جای خود
را به حکومت بر اشیاء و رهبری امور تولید میدهد. دولت برانداخته نمیشود، بلکه
زوال مییابد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر