۱۳۹۶ آبان ۲۷, شنبه






مارکس وجدان بیدار زمانه ماست! سوسیالیسم و کمونیسم انتقادی- تخیلی


ما در اینجا از آن ادبیاتی که در کلیه انقلاب های کبیر زمان کنونی ترجمان خواستهای پرولتاریا بوده است، سخن بمیان نمی آوریم ( نوشته بابف و غیره) اولین کوششهای پرولتاریا برای اجراء مستقیم منافع خاص طبقاتی خود در دوران هیجان عمومی، در دوران سرنگونی جامعه فئودال، ناگزیر، بر اثر عدم رشد خود پرولتاریا و همچنین در نتیجه فقدان شرایط مادی رهائیش، که تنها محصول عصر بورژوازی است، با شکست مواجه میگردید. ادبیات انقلابی که همراه این جنبش های نخستین پرولتاریا پدید شد، ناگزیر از لحاظ مضمون ارتجاعی است زیرا یک رهبانیت عمومی، مساوات ناهمواری را موعظه میکند.
سیستم های اصلی سوسیالیستی و کمونیستی، یعنی سیستم سن سیمون فوریه، آوئن و غیره در دروان اولیه که وصف ان گذشت،( رجوع کنید به بخش « بورژوازی و پرولتاریا مانیفست » یعنی زمانی که مبارزه بین پرولتاریا و بورژوازی رشد نیافته بود، بوجود می آید.

راست است، مخترعین این سیستم ها تضاد طبقاتی و همچنین تأثیر عناصر مخرب درون خود جامعه حاکمه را مشاهده میکنند، ولی برای خود پرولتاریا هیچگونه فعالیت مستقل تاریخی، هیچگونه جنبش سیاسی خاصی قائل نیستند. از آنجائیکه رشد تضاد طبقاتی پابپای رشد صنایع در حرکت است، لذا آنها هنوز از عهده دریافت شرایط مادی نجات پرولتاریا بر نمی آیند و در جستجوی آنچنان علم اجتماعی و آنچنان قوانین اجتماعی هستند که بتواند این شرایط را بوجود آورد.




جای فعالیت اجتماعی را باید فعالیت اختراعی شخص آنها و جای شرایط تاریخی نجات را باید شرایط تخیلی آنها، و جای پیشرفت تشکل تدریجی پرولتاریا بصورت طبقه را باید تشکل جامعه طبقه نسخه من درآوردی آنها بگیرد. در نظر آنها تاریخ آینده تمام جهان عبارت است از تبلیغ و اجزاء نقشه های اجتماعی آنان.
راست است، آنها اعتراف میکنند که در نقشه های خودشان، بطور عمده از منافع طبقه کارگر، بعنوان دردمندترین طبقات مدافعه میکنند. پرولتاریا تنها از این نقطه نظر که دردمندترین طبقات است برای آنهنا وجود دارد.
ولی شکل نارس مبارزه طبقاتی و همچنین وضع زندگانی خود این اشخاص کار آنها را به آنجا میکشاند که خود را برتر از تضاد طبقاتی تصور کنند. آنها میخواهند وضع همه اعضاء جامعه، و حتی روزگار کسانی را که در بهترین شرایط بسر میبرند، اصلاح نمایند. به همین جهت آنها همه اجتماع را بدون تفاوت و اختلاف و حتی طبقه حاکمه را با رجحان بیشتری مخاطب قرار میدهند. بنظر آنها کافی است فقط به سیستم ایشان پی برده شود تا تصدیق شود که این سیستم بهترین نقشه برای بهترین جامعه ممکنه است.
به همین جهت آنان هر اقدام سیاسی و بویژه انقلابی را طرد مینمایند و برآنند که از طریق مسالمت آمیز به هدف خود دست یابند و در کوششند تا به کمک آزمایشهای کوچک و البته بی نتیجه، و بزور مثال و نمونه را ه را بریا انجیل اجتماعی جدید خویش هموار کنند.

این وصف خیالی از جامعه آینده زمانی پدید میشود که پرولتاریا هنوز در وضع بسیار رشد نیافته ایست و بهمین جهت هنوز اوضاع خود را بشکلی خیالی در نظر مجسم میگرداند، این .صف د ر انطباق با اولین شور و شوق انباشته از حدسیات این طبقه بریا اصلاح عمومی جامعه است.
ولی در این آثار سوسیالیستی و کمونیستی عناصر انتقادی نیز وجود دارد. این آثار به همه مبادی جامعه موجود حمله میبرد و به همین جهت، بمیزان فراوان مواد و مصالح گرانبها برای تنویر افکار کارگران بدست داده است. استنتاجات مثبت آنها در باره جامعه آینده، مثلاً از میان بردن تضاد بین شهر و روستا، خانواده و سود های خصوصی و کار دستمزدی، اعلام هماهنگی اجتماعی و تبدیل حکومت به یک اداره ساده دستگاه تولید- همه این اصول، تنها ضرورت رفع تضاد طبقاتی را، که تازه شروع به بسط کرده و فقط با ابهام و بی شکلی اولیه اش در نظر آنها روشن بود، بیان میکند. بهمین جهت هم این اصول هنوز دارای جنبه بکلی تخیلی است.

اهمیت سوسیالیسم و کمونیسم انتقادی- تخیلی با تکامل تاریخی رابطه ای معکوس دارد. بهمان نسبت که مبارزه طبقاتی بسط می یابد و شکل های مشخص تری بخود میگیرد، این کوشش تخیلی برای قرار گرفتن مافوق این مبارزات و این روش منفی تخیلی نسبت به این مبارزات هر گونه اهمیت عملی و صلاحیت تئوریک خود را از دست میدهد. به این جهت اگر هم مؤسسین این سیستم ها از بسیاری جهات انقلابی بوده اند، پیروانشان پیوسته بصورت فرقه های ارتجاعی در می آیند. آنان بدون توجه به تکامل تاریخی پرولتاریا، به نظریات کهنه آموزگارنشان سخت و محکم چسبیده اند. بهمین جهت پیگیرانه در تلاشند بار دیگر مبارزه طبقاتی را کند ساخته و تناقضات را آشتی بدهند. آنها هنوز در این آرزو هستند که از طریق آزمایشها، پندارهای اجتماعی خود را عملی سازند و فالانسترهای[1] جداگانه ای بوجود آورند و کلنی های داخلی احداث نمایند و ایکاریهای کوچک اورشلیم جدید- ترتیب دهند و برای ایجاد تمام این کاخهای آسمانی ناچارند به قلوب نوعپرور و کیسه پول بورژواها مراجعه نمایند. اینان بتدریج به درجه

سوسیالیست های ارتجاعی و یا محافظه کار، که ذکر آن گذشت تنزل میکنند و تنها از لحاظ یک فضل فروشی منظم تر و اعتقادی خیالی به قدرت معجزه آسای دانش اجتماعی خود، از آنها متمایزند. بهمین جهت است که آنها با شدتی هر چه تمامتر علیه همه جنبش های سیاسی کارگران، که به عقیده ایشان فقط نتیجه بی اعتقادی کورکورانه به انجیل جدید است، قیام میکنند.
پیروان آوئن در انگلستان و پیروان فوریه در فرانسه به ترتیب در آنجا علیه چارتیست ها و در اینجا علیه رفورمیست ها[2] در حال قیامند. ) کارل مارکس فریدریش انگلس- مانیفست حزب کمونیست)
توضیحات:


1- فالانستر عبارت از کلنی های سوسیالیستی بر طبق طرح فوریه؛ ایکاری نامی بود که کابه به کشور خیالی خود و بعد ها به کلنی کمونیستی خود در آمریکا داده بود.


کلنی های داخل کشور نامی است که آوئن به جامعه های نمونه ای کمونیستی خود داده بود. فالانستر نام کاخ های اجتماعی بود که فوریه طرح ریزی میکرد.
ایکاری نام کشور تخیل- پنداری بود که کابه سازمان کمونیستی آنرا توصیف میکند.


2- رفورمیستها هواداران روزنامه La Reforme) ( بودند که از 1843 تا 1850


در پاریس انتشار می یافت. آنها طرفدار استقرار جمهوری و اجرای اصلاحات دمکراتیک و اجتماعی بودند.


هیچ نظری موجود نیست: