۱۳۹۶ مرداد ۹, دوشنبه





دلقک های سیاسی  و مسئله تحریم یا جنگ  


اپوزیسیون حاضر، اعم از جناح های چپ و راست بورژوازی، مدافعین تحریم توسط دول غربی علیه بورژوازی حاکم بر ایران، بر این اعتقاد صخیفانه پای می فشارند که تحریم های اقتصادی بهتر از گزینه حملۀ نظامی است. برخی دیگر از همین پادوهای رنگارنگ امپریالیستها از فرط استیصال و فرومایگی، خواهان دخالت مستقیم نظامی هستند. آنها معتقدند که تحریم های اقتصادی تاکنون کارساز نبوده است. باید از طریق اهرم فشار شورای امنیت و با توسل به یک اقدام نظامی، بورژوا گانگسترهای حاکم بر ایران را از قدرت ساقط کرد. جنبش های ناسیونالیستی، بوِیژه ناسیونالیستهای مرتجع در کردستان ایران که خواهان خودمختاری و یا فدرالیسم هستند، همچنان برای اجرای سناریویی که در کردستان عراق اتفاق افتاد منتظر و لحظه شماری میکنند ( دولت دست نشانده تحت عنوان حکومت خود مختار کردستان در شمال عراق توسط امپریالیسم امریکا بقدرت رسید.) برخلاف اظهار نظر ارتجاعی برخی از چپ های دستگاه سیاسی بورژوازی که مدافع تحریم و حمله نظامی هستند، باید پرسید، آیا طبقه کارگری که نگران معیشت و تامین مایحتاج اولیه زندگی اش است در چنین فضائی امکان سازمانیابی و مبارزه دارد، یا طبقه کارگری که فارغ از همه این مشغله ها و در شرایطی مناسب و عادی به حیات سیاسی اجتماعی خود ادامه میدهد؟ 

۱۳۹۶ مرداد ۳, سه‌شنبه





تشدید سیاست های ماجراجویانه  و جنگ افروزانه  امپریالیستی در منطقه    
در شرایطی که نعره های جنگ طلبانه توسط قدرتهای بزرگ و کوچک امپریالیستی و استثمارگر از هر سو به گوش میرسد
بورژوا گانگسترهای اسلامی حاکم سرمایه در ایران دوباره شروع به رجز خوانی و هارتو پورت کرده اند، این تبلیغات جنگی در شرایطی صورت میگیرد که جامعه با یک سونامی سیاسی- اقتصادی و اجتماعی دست به گریبان است
در پی صدور فرمان تحریم های بیشتر توسط  هیئت حاکمه امپریالیسم امریکا و تصویب سنای  آن کشور علیه جمهوری اسلامی ایران . بورژوا گانگستر های اسلامی حاکم بر ایران هم در اقدامی تلافی جویانه در حال بررسی راه های مقابله با تحریم های فوق میباشند. در همین رابطه ، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس وحوش اسلامی،  به مسئولان جمهوری اسلامی توصیه می‌کند: «باید به گونه ای اقدام کنیم که آمریکا نگران شود.»

۱۳۹۶ تیر ۲۶, دوشنبه




تجلی درماندگی شووینیسم ایرانی در مرده پرستی!
در عرف و فرهنگ شرقی، اسلامی، ایرانی، هر کس بمیرد عزیز میشود! مستقل از اینکه شخص مرده آیا درخور ستایش است یا نه؟ چرا که در این این فرهنگ و عرف، باید به مرده احترام گذاشت و حق هیچگونه ایراد و نقد جایز نیست.
وای به آنروزی که مرده کمی هم سر شناس باشد! شووینیسم ایرانی کلیه مرزها را در می نوردد، بسرعت دست بکار خلق عقب مانده ترین اسطوره ها، بت سازی و بت پرستی میشود. بت و اسطوره ای که فقط باید مورد ستایش و تقدیر قرار گیرد و هر آنکس که به آن مرده ایراد گیرد مورد کثیف ترین، اتهامات و حملات هیستریک و نژاد پرستانه قرار میگیرد.
این بت و اسطوره ساخته شده جدید، حربه ای میشود در دستان ذهن علیل شووینیسم ایرانی تا با آن ضمن پُز دادن به ایرانی بودن متوفی، حساب های خود را با دیگران تسویه کند.
شوونیسم ایرانی در حالت شوریدگی و تهیج کاذب، از سنگوارها و خرابه های پاسارگاد قبله میسازد و در ویرانه های آن مراسم سیزده به در برگزار میکند. حالا از مردها اسطوره و بت میسازد و آنان را برای بقا و اقتدار شکوه ملی خود می پرستد. شوونیسم ایرانی تخدیر کننده است؛ در خارج از مرزهای ملی، شوونیست ها دچار توهم آریازدگی می‌شوند، انگاری به یکی از توابع تحت امر ایرانیان جلوس کرده اند. خود را نماینده ۲۵۰۰ سال تاریخ و امپراطوری با شکوه پارسی تصور می‌کند، ملیت و زبان خود را پارسی معرفی می‌کند. در مورد جایگاه اجتماعی خود هم بشدت متوهم است.

۱۳۹۶ تیر ۲۴, شنبه





روشنفكران اخته و نان به نرخ روز خور؛ بجای زدودن اسطورهھا و تابوھا، به آرايش آنھا
پرداخته و كوشش در حفظ شان ميكنند.

چکیده ای پیرامون معضل روشنفکری؛ در کشورهای پیرامون منجمله ايران، از آنجايي كه نھادھاي كھن ( مذھبي، فرھنگي، خانوادگي و) ... خود بصورت اجزاء جامعه مدني درآمده اند تأثير متقابل روشنفكر ـ جامعه مدني بصورت مسخ شده اي درآمده است. روشنفكران بجای از بين بردن اسطورهھا و تابوھا، به آرايش آنھا پرداخته و كوشش در حفظ شان ميكنند. در اينجا تأثير متقابل در جھت معكوس است. يعني گفته ميشود چون جامعه رشد نكرده روشنفكري ھم نميتواند مطرح شود و بھترين چاره ھمانا مخلوط كردن كھنه و نو با يكديگر است. بد نيست به نوشته آل احمد درباره روشنفكران نظري بيفكنيم: او پس از اين كه گلايه از حفظ نكردن سنتھا كرده و ميگويد كه »ھم اين جوري بوده است كه اولين سنگ تفرقه را ميان روشنفكران امروزی و محيط سنتی افكنده ايم «، ادامه ميدھد: » پس چرا ما آمديم و از روز اول در اوان دوره قاجار بجاي اين كه علوم جديد را وارد مدرسه ھاي قديم كنيم، مدرسه ھاي تازه سواي آنھا براي علوم جديد ساختيم؟ و به اين طريق خط بطلان كشيديم بر تمام مؤسسات فرھنگي سنتي. و تازه در مدارس جديد و از دانشگاهھاي جديد مان نيز نه چندان تحقيقي يا مطالعه اي يا طرح تازه اي يا خدمتي به عالم علم كرديم. و اكنون در عين حال كه مثلاً ساختمان دانشگاه كمبريج انگلستان تقليد مدرسه مادر شاه است در اصفھان، ما امثال مدرسه مادر شاه را بدل به موزه كرده ايم و آنوقت دانشگاه اصفھان را باز كرده ايم كه چه بكند؟ كه فقط ليسانسيه تحويل بدھد. و راستي كدام يك از اين دانشگاهھاي جديد ما حيات فعال علمي دارند؟ به اين طريق ھم سنت را خراب كرده ايم و ھم تجدد را. ھم از ديروز مانده ايم و ھم از امروز.»

ماركس ھنگاميكه در مانيفست كمونيست عملكرد بورژوازي را در سطوح مختلف اجتماعي مورد بررسی و شرح ميدھد، به بوروكراتيزه شدن روشنفكران اشاره كرده و ميگويد:« بورژوازي انواع مشاغلي را كه تا اين ھنگام حركتي داشتند و بدانھا با ھيبت و احترام نگاه ميشد، از ھاله مقدس خويش محروم كرد. پزشك، وكيل، كشيش، شاعر دانشمند را به مزدبگيران جيره خوار تبديل نمود ». اين بوروكراتيزه شدن و سپس حل شدن در سيستم سرمایه كه بر اساس رقابت پايه ريزي شده است از خود بيگانگی روشنفكر را دو چندان ميكند. عملكرد فكري روشنفکر چه در حوزه خصوصی و چه دولتی و خدمات فقط بر اساس رقابت برای يافتن شغل و يا پرستيژ است كه تحقق مييابد. علاوه بر اين در اين جوامع ھمراه با گسترش خدمات و با پيشرفت تكنولوژی مرز بين كار فكري و بدني ( بنابر تعريف متداول) كمتر شده است و موجوديت سياسي روشنفكران بيشتر از طريق سازمانھاي صنفی نه سياسي مشخص ميگردد.