۱۳۹۶ آبان ۱۷, چهارشنبه





جنبش کمونيستی از ابتدای بسته شدن نطفه اش يک جنبش بين المللی بوده است 
.

برای یک سازمان یا حزب انقلابی ضروریست که برخی جنبه های دکترین مارکسیسم را بیشتر تدقیق نماید، چون این دکترین ابزار نشان دادن راه پیشروی و هدایت عمل انقلابی است. ما در برابر تلاشهای مکرر تئوری های کهنه شده و غیر علمی برای بی اعتبار ساختن ماتریالیسم دیالکتیک، واقعیت و جامعیت مارکسیسم انقلابی را، که رشد سرمایه داری آنرا کاملاً تائید کرده است قرار میدهیم. کمونیست های انترناسیونالیست، بهمراه مارکس، انگلس و لنین بر این باورند که هیچ چیز در تاریخ خود به خود و مستقل از فعالیت انسانی اتفاق نمی افتد. انسانها تاریخ خود را میسازند، اما در موقعیت معینی که آنها را مشروط میسازد و بر مبنای روابط واقعی که تعیین کننده ترین آنها، روابط اقتصادی است. این عمل متقابل رشته ایست که در سراسر تاریخ، در سراسر مبارزه بی وقفۀ طبقات در توالی همیشگی نقاط افت و خیز شرایط عینی، کشیده شده است. گسستن این رشته به معنای گسستن واقعیت زنده تاریخ است، این به معنای دست کشیدن از ایدۀ استمرار طبقۀ انقلابی، اجتناب ناپذیری حزب سیاسی او، و لذا دست کشیدن از مفهوم خود انقلاب پرولتری است. بنابراین ما باید تمام آن فرمولبندی های کهنه و نو را مردود بدانیم که خود را در خارج از هستۀ مرکزی مارکسیسم، که از یکسو بوسیلۀ تعبیرات ایده آلیستی، استالینیسم منحط و کلیۀ اشکال قدیمی و کنونی کارگر گرائی و چه از سوی دیگر بوسیلۀ دگماتیسم دترمینستی،"علم گرائی" قرار میدهند. تمامی این بیراهه ها به ایده سنتی ارتجاعی بورژوازی ختم شده و ناگزیر از تدقیق تئوری انقلابی ممانعت میکند.

جنبش کمونيستی از ابتدای بسته شدن نطفه اش يک جنبش بين المللی بوده است. اين يک تعليم و دستور معنوی نيست، بلکه حقيقتی است استوار بر اين واقعيت که طبقه کارگر يک طبقه واحد جهانی است و موقعيت و مبارزه اش توسط قوانين حرکت سيستم جهانی ( بخصوص در عصر امپرياليسم ) مشروط می گردد؛ طبقه ای که رهايی اش مشروط به الغای طبقات در هر کشور و رهايی بشريت در کل بوده و پيشرفت تلاش های انقلابيش در هر نقطه ی جهان از پيشرفت های خطی (تئوريکی و پراتيکی ) و کمّی جنبش در مقياس جهانی تاثير گرفته و بر آن تاثير می گذارد.

به همين دليل است که انترناسيوناليسم، ديدگاه نظری پرولتاريا است، و سازماندهی بين المللی برای پيشبرد امر پرولتاريا يعنی تحکيم اصول نظری و علمی آن و ايجاد اتحاد بين المللی حول اين اصول، و ماديت تشکيلاتی بخشيدن به اين وحدت، تحليل تحولات و سنتز تجارب و پاسخگويی به مشکلات و از اين طريق ارتقاء اصول نظری و علمی، کمک به شکل گيری گروههای انترناسیونالیست و در هر آنجا که موجود نيستند و تقويت آنهايی که موجودند، به يک کلام تامين رهبری پرولتری بر پروسه های انقلابی در سراسر جهان } و در مجموع تقويت جنبش انقلابی پرولتاريا در سطح بين المللی کاری اساسی می باشد. بايد دانست که توان انجام دومی (سازمان دهی بين المللی ) بسته به اين است که نيروی پرولتری در هر کشور تا چه حد انترناسيوناليسم را به مثابه يک مولفه حياتی بينش خود محکم چسبيده و صفوف خود و کارگران را مسلح به آن می کند. و نيز، تربيت انترناسيوناليستی عنصر تعيين کننده ای در پروسه آگاهی بخشيدن به طبقه کارگر می باشد. اين تربيت صرفا با توضيح همسرنوشتی کارگران يک کشور با کارگران کشورهای ديگر انجام نمی گيرد، بلکه بستگی بدان دارد که پرولتاریای آگاه هر کشوری، تا چه حد به اين وظيفه انترناسيوناليستی بدان جامه عمل می پوشانند و به آن عمل می کنند.

اينها اصول اساسی مارکسيسم از زمان پيدايش اين علم می باشد. مارکس و انگلس در مانيفست کمونيست اعلام کردند که کمونيست ها با اين حقيقت متمايز می شوند و : " در مبارزه ملی پرولتاريای کشورهای مختلف، آنها (کمونيست ها) منافع مشترک تمامی پرولتاريا، مستقل از هر مليتی را ، مطرح کرده و به پيش می گذارند..." مارکس و انگلس با اين ديدگاه در سال ۱۸۶۴ انترناسيونال اول را بنيان نهادند.

هیچ نظری موجود نیست: