مارکس بيش از هر چيز ديگر يک انقلابى بود. مأموريت واقعيش
در زندگى اين بود که از هر طريق به سرنگون کردن جامعه سرمايهدارى و نهادهاى دولتى
مخلوقش مدد برساند، به آزادى و رهايى پرولتاريا کمک برساند، که او خود اولين بانى
وقوفش بر وضعيت و نيازهايش، و آگاهيش بر شرايط رهاييش بود.
فقط دو دقيقه او را تنها گذاشته بوديم، همينکه به اتاق آمديم، ديديم که آرام روى صندلى خوابيده است - اما اين بار براى هميشه.
مرگ اين مرد چنان ضايعهاى براى پرولتارياى رزمنده اروپا و امريکا و براى تاريخ علوم است که ابعادش غير قابل اندازهگيرى است. جاى خالىاى که با رفتن اين روح پُر عظمت بوجود آمده است بزودى زود همه جا احساس خواهد شد.