۱۳۹۷ آذر ۲۳, جمعه





نکاتی پیرامون شورش اجتماعی در فرانسه و ...

تمامی جوامع طبقاتی از دل آتش و خون بارها و بارها تجدید آرایش یافتند، تا سرانجام پاسخ نهائی از دل این تغییر و تحولات بیرون آمد. پرولتاریا طبقه زایئده نظام سرمایه داری است و رسالت تاریخی اش آنست تا گورکن سرمایه داری باشد. پرولتاریا، یک طبقه انترناسیونالیست و آخرین طبقه اجتماعی است. طبقه ای است که فقط از طریق رها کردن کل بشریت میتواند خود را رها سازد.
چالش بزرگی نظم حاکم بر جهان سرمایه داری را به مصاف طلبیده است. خیزش و شورش گرسنگان در اقصاء نقاط جهان، خاورمیانه، آشوب و اعتراضات وسیع اجتماعی در یونان، اسپانیا، ایتالیا، پرتقال، امریکا...، و حالا در فرانسه! شورشها در همه جا بویژه در خاورمیانه رو به تزاید است. منبع اصلی این تحرکات اجتماعی بحران نظام کاپیتالیستی است. در عصر انحطاط و گندیدگی نظام سرمایه داری، این سیستم در عرصه تقسیم جهان به محدودیت هایش رسیده است و نظم موجود در آن چارچوب دیگر نمیتواند بر بحران نظام سرمایه داری غلبه کند. واقعیات موجود این سیستم را غرق در تناقض و تشنج کرده است. یکی از تشنجات جاری در سیستم موجود، تشدید رقابت های امپریالیستی در عرصه بین المللی میباشد که رهبری قدرت های امپریالیستی حاکم سنتی را به مصاف می طلبد. چالشی که امکان سلطه و رهبری امپریالیستی بر جهان را به روال گذشته با موانع جدی روبرو کرده است. مولفه های موجود از جمله تشدید بحران و تضادهای سیستم سرمایه داری، موجب گسترش شعله های خشم و شورش استثمار شونده گان علیه مناسبات ستمگرانه و ساختارهای سیاسی موجود در جهان خواهد شد.

۱۳۹۷ آذر ۱۸, یکشنبه





خیلی کوتاه در باره شورش در فرانسه
 
پرولتاریای فرانسه همانطوریکه بدفعات در تاریخ نشان داده است؛ با مسلح شدن به آگاهی طبقاتی انقلابی و رهائی بخش مارکسیسم، میتواند نقش تاریخی خود را در اوضاع جاری بدرستی ایفا کند.
واقعیت به ما حکم میکند که نباید در باره شورش مردمی در فرانسه مبالغه نماییم. شوربختانه جنبش حی و حاضر فعلی برغم جان فشانی هزاران نفر از جوانان مبارز و میلیتانت، کارگران، بازنشستگان و تهیدستان، فاقد یک چشم انداز ضد سرمایه داری و کمونیستی میباشد. چرا که تسلط تاریخی و بی چون چرای احزاب ، اتحادیه ها و سندیکاهای رفرمیستی، موجب شده است که طبقه کارگر و جوانان رزمنده نسبت به تشکیلات، سازماندهی و حزب سیاسی بشدت بی اعتماد و بد بین گردند. و در نتیجه عملاً خواست و مطالبه معترضین فراتر از چارچوبه های رفرمیستی سیستم و پارلمنتاریسم نمی رود و در همان محدوده متوقف میشود. شعار محوری جنبش فرانسه، برکناری ماکرون است و نه آن سیستمی که ماکرون را بر سرکار آورده است، مبارزه آنها نه با سیستم بشر ستیزانه و استثمارگر کاپیتالیستی است، بلکه مبارزات آنها با ظواهر نظم موجود، مثل کاهش مالیات ها، افزایش سوبسید انرژی و هزینه های جاری اقتصادی و معیشتی است، و نه با اُس و اساس مناسبات استثمار و کار مزدی و غیر مزدی سرمایه، شوربختانه آنها بدنیال رویای از دست رفته دوران رونق و شکوفائی دوران طلائی سرمایه داری ، یعنی " دولت رفاه " که برای دوره ای در سراسر اروپا وجود داشت هستند. آنها نیک میدانند که این سیستم به محدویت های تاریخی خودش رسیده است و دیگر توان و ظرفیت اجرای رفرم های پایدار را ندارد. اما با این اوصاف بدلیل یکی از مهمترین چالش های تاریخی که در بالا بدان اشاره رفت، جنبش فعلی نمیخواهد به این واقیعت تن در دهد و اقدام به بناکردن و ساختن سازمان و یا حزب انقلابی کمونیستی را در این دوران آغاز نمایند. بله در کوران یک چنین اوضاع خطیری و در فقدان یک بدیل انقلابی- کمونیستی، مانند تمامی جنبش های قرن حاضر ، مانند خیزش 2011 در خاورمیانه و افریقا، و حالا فرانسه انقلابی، اگر پرولتاریا به منافع تاریخی خویش مسلح نشود و پا را از دایره شکست و فراز و فرودهای فعلی بیرون ننهاد، در بر پاشنه همان سیر باطل تسلسل سیاسی-تاریخی ادامه خواهد یافت. و برای یک دوره دیگر این مبارزات دلیرانه و شورانگیز به حاشیه خواهد رفت.
 

۱۳۹۷ آذر ۱۳, سه‌شنبه






اتحادیه های کارگری حافظان نظم موجود
 
در عصر زوال سرمايه داری، وجود و بقای اتحاديه ها ريشه در ملزومات و پاسخی است به نياز مبرم سرمايه، نه پاسخی برای تامين نياز مبارزه طبقاتی از سوی طبقه کارگر و جنبش کارگری.
رشد غول آسای اتحاديه های کارگری در کشور های متروپل مانند امريکا در دهه های گذشته بروشنی نشان می دهد. اين رشد توام بود با انکشاف مبارزه طبقاتی در جامعه امريکا که با بحران و رکود اقتصادی روبرو گرديده بود. تحولات سال 1930 در شرايطی به وقوع مي پيوست که کارگران مُجدانه برای مقابله با آن وضعيت در حال سازماندهی انقلابی از پايين بودند.
در همان حال طبقات حاکم وسيعاً در تلاش بودند تا سازماندهی و تحرکات مبارزه جويانه کارگران را کنترل نمايند. يکی از عواملي که ميتوانست در اين ميسر اعتراضات کارگری را کنترل و از درون منحرف و متلاشی نمايد، تنها وجود يک تشکيلات اتحاديه ای فراگير ميتوانست خصلت پیکارجوی کارگران را از درون در هم کوبد. دولت وقت امريکا به رهبری روزلت همانطوريکه پيشتر در رابطه با افزايش بهبود وضعيت اقتصادی وعده داد بود. و رهبران امپراطوری سرمايه هم در امريکا ميدانستند، تنها با داشتن يک تشکيلات اتحاديه ای قدرتمند، ميتوانند چالش های جدی با جنبش کارگری را کنترل نمايد. به اين ترتيب با به رسميت شناختن برپايي و ايجاد تشکل اتحاديه ای بنام آ.اف.ال از سوی دولت وقت امريکا، اين اتحاديه توانست بخش اعظمی از کارگران را با توهم آفرينی اينکه ميشود، با کمک دولت به خواستها و مطالبات اقتصادی رسيد به خود جذب نمود. اما ديرِی نپائيد که کارگران رزمنده در جريان اعتصابات و اعتراضات شان متوجه شدند، اتحاديه مذکور در جهت تامين منافعشان گام برنمی دارد. 

۱۳۹۷ آذر ۱۲, دوشنبه





هزیمت سندیکالیستها در مواجهه با جنبش کارگری

کارگران مبارز و آگاه باید مواظب گمراهه های رفرمیستی چپ و راست دستگاه سیاسی سرمایه، تحت عناوین گوناگون، مانند سندیکا، اتحادیه ها و احزاب قیم مآب و خود خوانده با پسوندهای بی ربط شان باشند. اجازه ندهند که مبارزات دلیرانه آنها وجه معامله و مصالحه و نردبان قدرت سیاسی- اجتماعی جریانات مذکور گردد.
دوستان دروغین، گاهی بدترین دشمنان هستند. به منظور حفظ موقعیت و اقتدار سیاسی خود، سرمایه داری به مجموعه ای از سازمان ها و جریاناتی ( اتحادیه، سندیکاها و احزاب دستگاهی سیاسی چپ سرمایه) متکی ست که آرزوی بهبود موقعیت طبقه کارگر را موعظه میکنند اما در واقعیت، تمامی مقاومت ها را بسوی بن بست هدایت کرده و آنرا اخته میسازند. به منظور انجام موفقیت آمیز مبارزه در جهت منافع خود، پرولتاریا باید به وظایف تاریخی خود آگاه شده و تمامی این نیروها را قاطعانه طرد، افشاء و منزوی کند.
کارگران رزمنده، جوانان مبارز، طبقه ما چیزی ندارد که از دست بدهد بجز زنجیرهای اسارتبار از نظام بربریت سرمایه داری، در عوض دنیائی را بدست خواهیم آورد.