۱۳۹۶ آبان ۱۷, چهارشنبه





طبقه کارگر تنها با کسب آگاهی طبقاتی و دامن زدن به مبارزه طبقاتی میتواند هویت و اعتماد به نفس خویش را باز

یابد   . 


در شرایط کنونی شکاف عمیقی بین مصائب و مشقات ناشی از بحران اقتصادی سرمایه داری و تهدیدات این نظام از یک سو، مقابله تدافعی و در مواردی حتی ضعیف پرولتاریا از سوی دیگر وجود دارد. حاکمیت بلامنازع سرمایه بر تمامی روند تولید و توزیع بر روابط سیاسی اجتماعی چیره گردیده است.
ایدئولوژی ضدانقلابی طبقه بورژوازی از طریق احزاب رنگارنگ سرمایه، سوسیال دمکرات، اتحادیه ها شدیداً به درون طبقه کارگر تفوذ کرده است. بنابراین هرگونه تلاش و مبارزه طبقه کارگر برای تقابل با عوارض ناشی از بحران سرمایه در اولین گام سرکوب می گردد. طبقه ما همواره در روند مبارزات خود شاهد اعتصابات و اعتراضات گسترده ای بوده است، حتی در موارد بیشماری اعتصاب روند تولید در یک کشور را متوقف نموده است. اما بدلیل وجود تفکرات ناسیونال شوینیستی که خود یکی از موانع بسیار مهم بر سر راه اتحاد طبقاتی پرولتاریا محسوب میشود، موجب گردیده تا به سدی در برابر همدردی و همبستگی طبقاتی بین المللی کارگران تبدیل شود. بعبارتی وجود ایده های فرد گرائی بورژوائی که بوسیله دستگاه نظری رنگارنگ بورژوائی به درون طبقه کارگر رسوخ کرده و رواج یافته است، همواره موجب شده است تا از گسترش مبارزه طبقاتی کارگران بر علیه مناسبات سرمایه داری- جلوگیری نماید.
بروشنی میتوان اعمال حاکمیت سرمایه بر طبقه کارگر را از طریق اتحادیه ها و احزاب رنگارنگ سرمایه داری مشاهد کرد. آنها در شرایط کنونی به واقع به ابزاری در دست دیکتاتوری سرمایه تبدیل شده اند. و توانسته اند با محدود کردن مبارزات طبقاتی سنگرهای مهمی را به نفع بورژوازی تسخیر نماید. فعالین پیشرو کارگری کمونیستی باید از موضعی انقلابی و انترناسیونالیستی بی محابا با مسلح شدن به آگاهی طبقاتی به نقد آنها پرداخته و تمامی تشبثات آنها را از درون جنبش کارگری طرد و منزوی سازند

جبهه های اصلی مصاف با بورژوازی
با آغاز جنگ جهانی اول در 1914 مواضع دفاع طلبانه احزاب چپ، سران انترناسیونال دوم در دفاع از منافع بورژوازی خودی، آشکار اوج انحطاط این احزاب را اعلام کردند. تنها جریان انقلابی در آن دوران پرتلاطم سیاسی تاریخی و سرنوشت ساز، در درون انترناسیونال دوم، که پرچم مارکسیسم انقلابی و انترناسیونالیسم را بر افراشته نگهداشت حزب بلشویک برهبری لنین، و کارل لیبکنشت و روزا لوکزامبورگ بودند.

متعاقب این رخداد مهم سیاسی، در سال 1915 در کشور سوئیس تشکیلاتی بنام اتخادیه های سوسیالیست انترناسیونالیست برهبری لنین شکل گرفت، جناح چپ این تشکیلات عمدتاً توسط لنین هدایت و رهبری میشد. بعدها با تلاش مستمر آن، در دفاع از سنن مارکسیسم انقلابی احزاب کارگری برای تمایز با سایر احزاب دیگر چپ، نام احزاب کمونیستی برای خود برگزیدند.
تحولات مهم و تعین کننده ای در درون انترناسیونال دوم بوقوع پیوست. که بعدها این واقعه تاریخی منشاء تعین کننده ای در تعین جایگاه و مکان تاریخی احزاب سیاسی تبدیل گردید.

شکست انقلاب اکتبر، انقلاب اکتبر در روسیه پس از انقلاب پرولتری کمون پاریس در سال 1871، دومین انقلاب پرولتری بود که به وقوع پیوست. برغم مهیا نبودن برای گسترش انقلاب پرولتری کمون پاریس، اما در مقطع وقوع انقلاب اکتبر نظام سرمایه داری وارد دوران زوال خود گردیده بود. انقلاب 1917 اکتبر اولین انقلاب پرولتری بود که بسمت جهانی شدن انقلاب کمونیستی گام برمی داشت.تاثیر شگرف انقلاب اکتبر بر تحولات بین المللی آن دوران موجب خاتمه جنگ جهانی امپریالیستی و ویرانگر علیه بشریت گردید. آغاز موج انقلابات جهانی نظام سرمایه داری را در آندوران مورد تهدید جدی قرار داده بود. اما درتداوم موج انقلاب و شکست انقلاب در کشور آلمان بین سالهای 1923-1919 متعاقب آن در انزوا قرار گرفتن انقلاب اکتبر در روسیه عملاً با تحولاتی هم که در خود روسیه در عرصه های مختلف در جریان بود. راه را برای روی کار آمدن گور کن انقلاب اکتبر که همانا استالینیسم باشد هموار نمود. آن چیزی که در فاصله سالهای یاد شده و پس از آن بنام کمونیسم رخداد چیزی نبوده جز سرمایه داری دولتی در کشور روسیه.
با فروپاشی سرمایه داری دولتی در بلوک شرق، منادیان سرمایه ، آکادمیسین های ریز و درشت دستگاه چپ سرمایه و ژورنالیست های سلطۀ حاکم پایان عمر مبارزه طبقاتی و کمونیسم را به اشکال مختلف برای مرعوب کردن طبقه ما تئوریزه کردند و به خورد جامعه دادند. آنان آگاهانه و عامدانه استالینیسم را مترادف با کمونیسم و با بسته بندی ها و الگوهای گوناگون تبلغ و ترویج میکنند. مبلغین سلطه حاکم سرمایه داری، در پی فرو ریزی دیوار با دادن وعده های دروغین دمکراسی، نشان دادن مدینه فاضله رفاه اقتصادی بازار آزاد و اعلام اینکه نظام سرمایه داری تنها آلترناتیو موجود است پرداختند. ولی این رویای شیرین بورژوازی چند سالی بیشتر دوام نیاورد. آنانیکه در بلوک شرق بدنبال باران رحمت سرمایه بودند با خیل عظیم میلیونی گرسنگان و کارگران بیکاری روبرو شدند که بورژوازی را به مبارزه می طلبیدند. روند جاری و حقایق تاریخی این امر مسلم را به عین نشان داد که مبارزه طبقاتی و وجود طبقات بر پایه ستمگر، استثمارگر، ستمدیده و استثمار شونده جزء لایتجزای سیستم نکبتبار جامعه کنونی است. و در همان حال خود بروشنی خط بطلانی بود به آن همه تئوری بافی های جنجال برانگیز پوچ تئوریسین های رنگارنگ امپریالیستها در باره پایان تاریخ و از بین رفتن طبقات. انکشاف مبارزه طبقاتی ابتدا در لهستان و متعاقب آن تحولات در روسیه و بطور کلی در بلوک شرق یکبار دیگر صحت نظرات کمونیست چپ را تائید کرد که نمیتوان به نیابت از طبقه کارگر حزب و دولت ساخت. "سوسیالیسم" در یک کشور بنا کرد. بنام "کمونیسم" شوراهای کارگری را تعطیل کرد و دهان ها را بست، رهبران انقلابی را به زور وادار به اعترافات اجباری و محاکمات فریایشی کرد و سرانجام آنان را به جوخه های مرگ سپرد. بنام صدور "انقلاب و سوسیالیسم" خاک کشورهای دیگر را به توبره کشید. در جنگهای امپریالیستی شرکت کرد. آیا کمونیسم که عبارتست از: علم شرایط رهائی پرولتاریا چه قرابتی میتواند با ضد انقلاب استالینیستی داشته باشد. که امپریالیستها بطور شبانه روزی توسط دستگاه های تبلیغاتی عریض و طویلشان، که هزینه آن ازغارت دسترنج و استثمار سود های نجومی کارگران تامین میشود، وقیحانه مترادف با کمونیسم تبلیغ و ترویج میکنند.

 طبقه کارگر به موازات تعرض و اعتراضات خود در قلمروهای سیاسی اقتصادی باید جبهه پیکار اصلی ایدئولوژیکی را برای باز پس گیری سنگرهای مبارزه طبقاتی بگشاید .چندین دهه است که مبلغین و آکادمیسین های بورژوازی با خُدعه و نیرنگ خود را سوسیالیست، کمونیست، نامیده ولی درعمل وظیفه اصلی شان جاودانه کردن سیستم جهنمی سرمایه است. برای طرد و عقب راندن این جبهه و استقرار یک جبهه نظری و انترناسیونالیستی در مقابل آن، باید پیشروان کمونیست طبقه ما در پیوند و تقویت سنت های انقلابی چپ کمونیست، روند مبارزات جاری را جهت درهم کوبیدن کلیه دستگاه نظری چپ سرمایه تسریع بخشند. پیشبرد این امر مهم نیازمند تدوین یک تئوری و برنامه منسجم مارکسیستی برای دستیابی به یک مشی کارآمد کمونیستی میباشد. تا بخشهای وسیع تری از طبقه کارگر در سایه آن بتواند پاسخگوی معضلات اساسی پیشاروی جنبش کارگری و مبارزه طبقاتی باشد. فعالین انتقادی درون جنبش کارگری باید در راستای متکی شدن به راه حل کمونیستی پا را از دایره شکست و مبارزه فرا تر نهند و خویش را به سلاح نقد و روش مارکسیستی برای کنار زدن جنبش های بورژوائی که بنام مارکسیسم به خلع سلاح نظری جنبش کارگری پرداخته اند خود را سازمان دهند. پیشروان طبقه باید با گسترش و سازمانیابی خود  تلاشی را حول بیرون کشیدن مارکسیسم از زیر خروارها آوار روایت های گوناگون بورژوائی مانند، استالینیسم، مائویسم، تروتسکیسم، چپ نو، سوسیال دمکراسی، و روایات دیگر با کاری هدفمند سامان دهند.
تمامی جوامع طبقاتی از دل آتش و خون بارها و بارها تجدید آرایش یافتند، تا سرانجام پاسخ نهائی از دل این تغییر و تحولات بیرون آمد. پرولتاریا طبقه زایئده نظام سرمایه داری است و رسالت تاریخی اش آنست تا گورکن سرمایه داری باشد. پرولتاریا، یک طبقه انترناسیونالیست و آخرین طبقه اجتماعی است. طبقه ای است که فقط از طریق رها کردن کل بشریت میتواند خود را رها سازد
به جرات میتوان اعلام کرد که برای تغییر این جهان هرگز در هیچ دورانی، فراخوان به: پرولتارهای سراسر جهان متحد شوید! تا این درجه ضروری و مبرم نبوده است.

هیچ نظری موجود نیست: