۱۴۰۱ آبان ۲۳, دوشنبه

 




دولت محصول آشتی ناپذیری تضادهای طبقاتی است.
بورژوازی اسلامی حاکم ( تئوکراسی ) بر ایران از این قائده مستثنی نیست. اساس اختلافات موجود در جامعه، میان طبقه حاکم ریشه در تناقضات خود دولت سرمایه داری دارد. دولت در جامعه سرمایه داری
منقسم به طبقات، خود را مافوق جامعه قرار میدهد و از بالای سر استثمارشوندگان و ستمدیگان تصمیم میگیرد و به جامعه افکار استثمارگرانۀ خود را دیکته میکند.

دولت محصول آشتی ناپذیری تضادهای طبقاتی است و دولت جائی وجود دارد که تضادها و مبارزه طبقاتی موجود است. بعبارتی، دولت ابزار سرکوب و ارگان سیادت طبقاتی یک طبقه علیه طبقه دیگر است. بورژوازی بطور ریا کارانه ادعا میکند که: دولت رسالتش حل تناقضات اجتماعی است، اما خود مقوله دولت یک تناقض آشکار است و طبقه حاکمه بورژوازی اسلامی هم از این قائده مستثناء نیست. جمهوری سرمایه اسلامی هماره با بحران زاده شده است. بر همین اساس طبقات حاکم برای حفظ مناسبات ستمگرانه خود نیاز به یک روبنای سیاسی منسجم و یکدست دارند تا در سایه آن بتوانند با بحرانها و توفانهای ویرانگر سرمایه داری مقابله نمایند.


از اینرو با تشدید و عمیقتر شدن بحران نظام سرمایه داری- امپریالیستی استثمارکنندگان هر کدام بنا بر مصالح طبقاتی خویش به فکر چاره جوئی و برای کنترل بحران دست به کار میشوند. در چنین مرحله ای طبقات حاکمه بر سر راه حل جهت سرکوب و مهار بحران دچار تناقضات درونی میشوند. بیم و هراس از شورش و قیام استثمارشوندگان یا همان حکومت شوندگان.

در این فرایند وضعیت حکومت کنندگان درگیر در بحران بمانند ارابه ای می ماند که در سربالایی بحران اسب های ارابه از ناتوانی یکدیگر را گاز می گیرند و به جان هم می افتند.
بحران جاری دولت سرمایه داری در ایران وارد مرحله حساسی شده است. بحران جاری منتج از وجود یک مبارزه طبقاتی دائمی است که بالائی ها را در برابر هم قرار میدهد. بحران سیاسی داخلی و بین المللی موجود دقیقاً متاثر از حادتر شدن بحران نظام سرمایه داری در عرصه بین المللی میباشد.
هر تئوری که تلاش نماید تا رویدادهای موجود را غیر از این تصویر نماید آگاهانه دارد توهم پراکنی میکند.

هیچ نظری موجود نیست: