۱۳۹۸ بهمن ۲۸, دوشنبه







تأملی بر انتخابات در جامعه سرمایه داری!
در جامعه سرمایه داری، بورژوازی هر چند سال یکبار این فرصت را به پرولتاریا میدهد تا سرکوبگران خود را انتخاب کنند!


در ارتباط با انتخابات در جامعه سرمایه داری، ماخذ کلیه جریانات سیاسی موجود برای توضیح تحولات سیاسی و کشمکش های جاری بین احزاب و باند های حکومتی مبتنی است بر انتخابات. در جامعه ایران آنها کلیه تحولات را از دریچه انتخابات و دمکراسی پارلمانی مورد بررسی قرار میدهند. با نیم نگاهی به برگزاری هر انتخاباتی در کشورهای مختلف جهان، قبل از اینکه طبقات حاکم تنور انتخابات را داغ نگهدارند، احزاب سیاسی اعم از چپ و راست، اولترا چپ، از هر گرایشی، از طیف تحریم کنندگان گرفته تا موافقین انتخابات، تئوری وجود ی همگی آنها بر یک عمل مشترک ارتجاعی استوار است. کلیه گرایشات مذبور بر این باورند که بدلیل نبود "دمکراسی و غیر دمکراتیک" بودن حکومت در جامعه از شرکت در انتخابات سر باز می زنند. که خود اتخاذ روش "تحریم" هم عملاً برسمیت شناختن انتخابات است. زیرا آنان از نخستین سازمانها و احزابی هستند که به کارزار تبلیغاتی با اهداف متفاوت وارد میشوند و با بحث دمکراسی پارلمانی و مسئله قدرت از طروق مختلف طرح اهداف سیاسی و طبقاتی خود را مطرح میکنند. از اپوزیسیون دولتی ملی مذهبی تا سازمان اکثریت، حزب "کمونیست کارگری" و دیگر احزاب چپی، و جریانات بورژوائی راست همه آنان در یک نقطه نانوشته مشترک و سهیم اند و آن چیزی نیست جز تمسک به انتخابات و تابع ساختن تحولات سیاسی- اقتصادی از مجاری پرداختن به انتخابات در ادوار مختلف.


انتخابات و به تبعه آن پارلمانتاریسم، یک نهاد کهنه شده و ارتجاعی است و تحت هیچ شرایطی در یک برنامه کمونیستی جائی ندارد، چرا که اساساً تبلیغ و طرح شعار انتخابات و پارلمانتاریسم در برنامه بورژوازی و رفرمیستهای گیج سر و منحط قرار دارد. همانطور که در بالا اشاره شد دوران پارلمانتاریسم بورژوائی و نهادهای بورژوائی سپری شده است و شعار انتخابات و پارلمنتاریسم زمانی که یک نهاد مترقی محسوب میشد، اکنون به یک نهاد کهنه و ارتجاعی تبدیل شده است. عصر کنونی دوران ایجاد نهادهای انقلابی و شورائی پرولتری است.



در دوران زوال سرمايه داری؛ پارلمان و انتخابات چيزی جز تغييری ظاهری نيست . هر گونه فراخوان برای شرکت درسيرک انتخابات پارلمانی؛ فقط دروغهايی را که اين انتخابات را همچون انتخابات واقعی در مقابل استثمار شدگان جلوه میدهد؛ تقويت میسازد. " دمکراسی" شکل خاص رياکارانه تسلط بورژوازی است و فرق اساسی با اشکال ديگر ديکتاتوري های هار سرمايه داری مثل استالينسم و فاشيسم ندارد. عصر کنونی دوران نهادهای شورائی و نهادهای های پرولتری است. سالهاست که در مقیاس تاریخی- جهانی، عصر نهادهای پارلمانی بسر آمده و این نهادها از لحاظ تاریخی کهنه سپری شده و ارتجاعی اند. مجلس موسسان که بر تارک نهادهای پارلمانی بورژوائی قرار داشت و عالی ترین شکل دمکراتیسم بورژوائی محسوب میشد، همچون تمام نهادهای پارلمانی بورژوائی، تبدیل به نهادی عقب مانده، کهنه و ارتجاعی شده است.


در عصر سرمایه داری امپریالیستی، سیادت بلامنازع طبقه بورژوازی و انحطاط سیستم موجود، کمونیستها همواره مبدا تحلیل خود را از طبقات و مناسبات طبقاتی جاری، جنگ طبقاتی بین پرولتاریا و بورژوازی و افق سرنگونی طبقات حاکم و نابودی سرمایه داری آغاز میکنند و بر آن تاکید دارند. نه به سبک و سیاق ژورنالیسم موجود به توضیح تقسیم بندی های کاذب و افشاگری جنگ جناح های حکومتی بپردازند. بلکه آنها بر کلیت مناسبات استثمارگرانه و ساختار شیوه تولیدی حاکم و ارائه بدیل انقلابی برای پیشگیری و ممانعت از ایجاد توهم دست به ریشه ها میبرند و از آنجا آغاز میکنند.


در عصر زوال و گندیدگی نظام سرمایه داری امپریالیستی، طبقه کارگر تنها با توسل به قهر انقلابی که از آگاهی طبقاتی الهام گرفته است، با اتکا به شوراهای سرخ مسلح خود میتواند ماشین سرکوب بورژوازی را منهدم نماید و قدرت سیاسی را تصرف کند. تا از این طریق به نابودی مالکیت خصوصی در راستای برچیدن کار مزدوری همت گمارد. بنابر این در دروره کنونی مجاز نیست تا در نمایشات بورژوازی تحت عناوین مختلف انتخابات پارلمانی و غیره شرکت کند. شرکت در این نمایشات ارتجاعی بهر دلیل تائیدی است بر تمامی توحش و بربریت نظام سرمایه داری.


طبقه کارگر تنها طبقه ای است که قادر است انقلاب کمونيستی را به سرانجام درستی برساند. او به خاطر مبارزه انقلابی اش ناچاراً به درگيری با دولت سرمايه داری کشيده می شود. برای اينکه سرمايه داری را نابود کند بايد او همه دولتها را سرنگون کند و در سطح جهانی ديکتاتوری پرولتاريا را بنا نهد: قدرت بين المللی شورا های کارگری, که تمامی پرولتاريِا در آن گرد آمده اند.


هیچ نظری موجود نیست: