۱۳۹۶ شهریور ۲۰, دوشنبه






به بهانه ۱۱ سپتامبر، اهداف استراتژیک امریکا و طرح خاورمیانه بزرگ


در کوران جنگ سرد جهان به دو قطب شرق و غرب تقسیم شده بود، و بدلیل غلبه شوروی در منطقه خاورمیانه، تحت عنوان حمایت از جنبش های رهائی بخش و "ضد امپریالیستی"، حضور امریکا در منطقه با محدویت هایی محسوسی روبرو میشد. اما امروز با تغییر تحولات جاری چه در عرصه بین المللی و منطقه ای، بویژه پس از واقعه ١١ سپتامبر تحت عنوان مبارزه با تروریسم حضور و نفوذ مستقیم ایالات متحده امریکا در منطقه بیشتر شده است. امریکا با براه انداختن جنگ صلیبی علیه تروریسم و با تئوری، خاورمیانه کانون تروریسم اسلامی است، تلاش دارد تا برای تداوم هژمونی خود حضورش را مشروع و مجاز بداند. پس از واقعه تروریستی ١١ سپتامبر ٢٠٠١ ، جرج بوش اعلام کرد حمله تروریست ها اعلان جنگ علنی علیه امریکا است. و ما با تمام قوا تا نابودی ریشه تروریسم با عاملان و حامیان آنها در هر نقطه از جهان مبارزه خواهیم کرد. در همین رابطه جرج بوش، ایران، کره شمالی و عراق را بعنوان "محور شرارت" اعلام نمود و در همان حال گفت: علیه این کشورها تا مرز اقدام نظامی پیش خواهد رفت. کشورهای موجود منطقه نه تنها دارای ذخایر عظیم انرژی و منابع مختلف مادی بلکه از نظر موقعیت ژئوپلتیکی در جهت تامین منافع استراتژی امپریالیسم امریکا حائز اهمیت ویژه ای میباشند. کشور افغانستان بدلیل داشتن مرز طولانی و مشترک با ایران و آسیای مرکزی که دارای منابع مهم انرژی مانند گاز و نفت هستند. و به لحاظ موقعیت جغرافیایی و نزدیکی این کشورها به چین، روسیه، و هند، برای تثبیت استراتژی سیاست های ایالات متحده در رقابت های امپریالیستی نقش مهمی را ایفا میکنند. امپریالیسم امریکا برای تقویت دفاعی و تهاجمی متحدین خود در منطقه، تحت پوشش" حفظ ثبات و امنیت"، آنها را به مدرن ترین تسلیحات مجهز میکند. بر اساس اخبار منتشره از سوی پنتاگون و رسانه های بین المللی در حال حاضر ١٣٣ هزار سرباز امریکائی در افغانستان حضور دارند.


استقرار و حضور نظامی پایدار در افغانستان، عراق و ایجاد یک نیروی مشترک از کشورهای عربی، از جمله تمهیداتی در مقابله با ایران است، که خواستار خروج نیروهای غربی از منطقه میباشد. در روزهای پایانی سال ٢٠١١ ایالات متحده امریکا اقدام به فروش ٦٠ فروند هواپیمای پیشرفته جنگی به مبلغ ٣٠ میلیارد دلار به کشور عربستان سعودی کرد. در ادامه همین اقدامات، عقد قرارداد جدید آموزش های نیروی نظامی عربستان سعودی برای مدت ١٥ سال به امضا رسید.

آیا هدف اعلام شده استراتژی امریکا در منطقه خاورمیانه، مبارزه با تروریسم، استقرار دموکراسی، برقراری موازین حقوق بشر در منطقه است؟ امپریالیسم امریکا با طرح نقشه جدید در خاورمیانه و با ماسک دروغین حمایت از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم، در منطقه بدنیال تامین منافع طبقاتی و اقتصادی امپریالیست ها میباشد. پس از واقعه ١١ سپتامبر با تصویب قطعنامه ١٣٦٨ توسط شورای امنیت، حق دفاع از خود را برای دولت امریکا برسمیت می شناسد. تا جائی که ایالات متحده میتواند به تنهائی به جنگ علیه تروریسم اقدام نماید، همان گونه که در افغانستان عمل کرد، در حمله به عراق با مخالفت هایی از سوی رقبای خود مانند روسیه، فرانسه و آلمان مواجه گردید. این قطعنامه عملاً دست امپریالیسم امریکا را برای هر اقدام جنایتکارانه ای تحت پوشش مبارزه با تروریسم باز میگذارد. با دستاویز قرار دادن مبارزه علیه تروریسم، ایجاد یک فضای جنگی و خشونتبار در مناطق جهان موجب شد تا امریکا به انحاء مختلف در همه جا و بویژه در منطقه خاورمیانه دخالت کند.اعلام جنگ علیه تروریسم بهمراه خود فضای بربریت و خشونت را به ارمغان می آورد.

با توجه به اینکه به کرات پیرامون مفهوم ثبات و امنیت استراتژیک، توسط دولت های امپریالیستی در مقاوله نامه و بیانیه هایشان سخن به میان آمده است، تا این لحظه بیان روشنی از مفاهیم فوق ارائه نشده است. در دوران جنگ سرد، ثبات و امنیت استراتژیک بیشتر در چارچوبه توازن قدرت هسته ای میان دو ابر قدرت امپریالیستی شوروی و ایالات متحده خلاصه میشد. خاتمه جنگ سرد تغییر و تحولات مهمی در عرصه تئوری نظامی بوجود آورد، برای اینکه چندین دهه، تفکر و استراتژی نظامی بر محور تقابل دو قطب در دوران جنگ سرد، به ویژه امریکا و شوروی مبتنی بود. اما با رخداد مهم ١١ سپتامبر در آغاز قرن بیست و یکم تحول مهمی بوقوع پیوست، که امریکا را بیش از هر زمان دیگر نسبت به حفظ امنیت خود نگران ساخته است. به نظر مقامات امریکا، در شرایط کنونی امکان دستیابی تروریست ها به سلاح کشتار جمعی، سران امپریالیسم امریکا را بسیار نگران کرده است. آنها میگویند که برای رسیدن به اهداف خود از اقدامات نظامی خوداری خواهند کرد، امریکا تلاش خواهد کرد تا با حربه دمکراسی و حقوق بشر، دولت های یاغی را به پذیرش جهانی عاری از نظامی گری وادار کند. آیا در عراق و افغانستان حربه دمکراسی و حقوق بشر پیروز شد.؟ جرج بوش در سال ٢٠٠٠چنین میگوید:" کشور قدرتمندی مانند امریکا نمیتواند در نظام کنونی هرج و مرج بین المللی مانند دیگر کشورها تنها یک ناظر بی تفاوت باشد، بلکه امریکا بخاطر برخورداری از قدرت نظامی بر جهان، باید رهبری نظام بین المللی را بر عهده گیرد".

در این نوع نگاه به جهان، هئیت حاکمه امپریالیسم امریکا خود را قادر مطلق در جهان میداند و بر همین مبنا مدعی است:" که هر که در جهان با ما نیست، علیه ماست".(جرج دبلیو بوش) اما نئو محافظه کاران مرتجع امپریالیسم امریکا و نظریه پردازان آنها از این هم فراتر رفته و در باره جهان چنین سخیفانه داد سخن سر میدهند:" امریکا قبله عالم و مسیح جهان است، این نگرش ارتجاعی متکی به تئوری یک نظریه پرداز، بنام فرانسیس فوکویاما است که چند سال پیش با نوشتن کتابی پایان تاریخ و مبارزه طبقاتی را اعلام کرد وی از قلم بدستان همین نئو محافظه کاران مرتجع میباشد. در دستگاه فکری نئو محافظه کاران گفته میشود:" امریکا از طرف خداوند برای نجات بشر انتخاب شده و هر آنچه که در مقابل آن قرار گیرد، شر و باطل است و عاقبت نابود خواهد شد، زیرا امریکا نماد و مظهر خیر است. تنها راه رهایی دیگر کشورها، الگو قرار دادن ایالات متحده امریکا است و این حکم اجتناب ناپذیر تاریخ است". از اینرو باید خاطر نشان کرد، طرح مبارزه علیه تروریسم و جلوگیری از تکثیر سلاح های هسته ای از سوی امریکا، و امنیت ثبات برای جهان یک دروغ بزرگ بیش نیست و خاطر نشان میشود مبارزه با تروریسم از سوی دول امپریالیستی خود تروریسم است.


هیچ نظری موجود نیست: