۱۳۹۶ شهریور ۱۷, جمعه






انقلاب کمون پاریس تجربه ای گرانبها بر تارک تاریخ مبارزه طبقاتی پرولتاریاست !

کمون برای آن که به همین بلای اجتناب ناپذیر در همه نظام های پیشین ٬ یعنی تبدیل شدن دولت و اندام های دولتی از خدمتگزاری جامعه به خدایگان مسلط بر جامعه ٬ دچار نشود و وسیله کارآمد را به کار برد . نخست اینکه این که گزینش همه مقامات در دستگاهای اداری٬ قضائی و آموزشی را تابع انتخاب بر مبنی آرا عمومی کرد و ٬ درنتیجه٬ بنارا بر این نهاد که آن مقامات در هر لحظه پس گرفتنی باشند . دوم این که دستمزد خدمات را ٬ از پائین ترین تا بالاترین آن ها ٬ معادل همان دستمزدی قرار داد که دیگر کارگران دریافت می داشتند . بالاترین دستمزدی که کمون پرداخت کرد ۶۰۰۰ فرانک بود . بدین سان ٬ جلوی مسابقه برای دستیابی به مقامات و مناصب اداری گرفته می شد ضمن آن که انتخاب شوندگان برای امور نمایندگی مردم دست و بالشان بازبود و موظف بودند حدودی را رعایت کنند .
این طرز در هم شکستن  ( پایه های ) قدرت دولتی به نحوی که تا آن زمان مرسوم بود و نشاندن قدرتی جدید٬ قدرتی براستی دمکراتیک٬ به جای آن موضوعی است که در بخش سوم  جنگ داخلی در فرانسه ٬ به تفصیل شرح داده شده است . 


ولی اشاره ای به این موضوع در این جا لازم بود٬ زیرا٬ به ویژه در آلمان ٬ اعتقاد خرافی به دولت از حد فلسفه خارج شده و در وجدان عمومی بورژوازی و حتی فیلسوفان ٬دولت ” تحقق فکرت ” یاملکوت خدا در روی زمین است که بیان فلسفی به خود گرفته است ٬ قلمروی است که حقیقت و عدالت جاودانه در آن تحقق می یابند یا باید تحقق یابند. و ارچگذاری خرافی گونه دولت و هر آن چه به دولت مربوط می شود از همین جا سرچشمه می گیرد٬ و ریشه گیری این احساس در وجود همگان به ویژه از آن رو آسان تر می شود که همه ما ٬ از همان دوران شیرخوارگی ٬ با این تصور خو می گیریم که همه امور و همه منافع مشترک جامعه به طور کلی ٬ جز به شیوه ای که تا کنون صورت گرفته ٬ یعنی جز به دست دولت و مراجع اقتداری که نان دولت را می خورند٬ به صورت دیگری نمی توانند تنظیم و اداره شوند. چندان که مردم گمان می برند حال که توانسته اند اعتقاد به پادشاهی موروثی را کنار بگذارند و به سر جمهوری دموکراتیک قسم یاد کنند٬ گامی به راستی معجزه آسا برداشته اند. در حالی که دولت ٬ در واقعیت امر ٬ چیزی جز ماشین سرکوب یک طبقه به دست طبقه ای دیگر نیست و این حقیقتی است که در جمهوری دموکراتیک و نظام پادشاهی٬ هر دو به یک سان مصداق دارد. خلاصه این که ٬دولت ٬ در بهترین حالت ٬ شری است که پرولتاریای پیروزدر پیکار برای به دست آوردن سلطه طبقاتی خود٬ آن را ( از گذشته) به ارث می برد٬ شری که پرولتاریا٬ درست مانند کمون پاریس٬ از مضار(۸) آن در کوتاه ترین زمان رها نخواهد شد مگر آن گاه که نسل تازه ای از مردم ٬ که در شرایط اجتماعی تازه و آزادانه ای به بار آمده اند٬ چندان توانایی بیابند که بتوانند تمامی این زباله برانباشته ای را که دولت نام دارد بروبند و ازپیش پای خود بردارند.

سوسیال دموکرات عامی٬ که اخیرا واژه دیکتاتوری پرولتاریا دوباره به گوش اش خورده٬ از شنیدن آن به وحشتی سلامت بخش دچارشده است . بسیار خوب آقایان ٬ خیلی مایلید بدانید این دیکتاتوری چه گونه چیزی است ؟ نگاهی به کمون پاریس بیندازید٬ خواهید دید که این همان دیکتاتوری پرولتاریاست.
 « مقدمه فردریش انگلس برچاپ آلمانی۱۸۹۱- جنگ داخلی در فرانسه »


هیچ نظری موجود نیست: