۱۳۹۶ شهریور ۱۷, جمعه





شارلاتانیزمی بنام " تساهل" (بودائیسم)  نسل کشی انسانی  توسط فرقه بودائیان در میانمار



دوباره بنام بت، آئین پرستی، خدا، مذهب، سرمایه، مام وطن، تن های بیگناهان دشنه آجین، سلاخی و در آتش نفرت کین توزانه حماقت های جامعه ای واپسگرا، فوق ارتجاعی توسط فرقه بودائیان در میانمار به خاکستر تبدیل شد. دوباره به بهانه ای همزمان که دولتهای " متمدن " مرگ و فلاکت را بر مردم مستأصل تحمیل میکنند. بارانی از دروغ بر سر مابقی جهان می بارد تا این نسل کشی ها را مشروعیت بخشند. در این بین  کاندیدای گانگستر دمکرات های امپریالیست، یعنی خانم  آنگ سان سو چی حتی حاضر نشده است بطور دیپلماتیک این نسل کشی را محکوم کند. به گواه تاریخ، سرمایه داری و امپریالیسم بر تلی از اجساد و خاکستر میلیونی بشریت بویژه طبقه کارگر و مردم ستمدیده جهان بنا شده است.
موج جدید درگیری‌ها، کشتار و سرکوب، از دو ماه قبل و به بهانه کشته شدن یک زن بدست اقلیت تحت ستم غیر بودائی آغاز شده است. ابتدا در ماه مه ۲۰۱۲ (۱۱ اردیبشهت تا ۱۱ خرداد ۱۳۹۱) ۱۱ تن از اقلیتهای غیر بودائی بیگناه به دست نظامیان کشته می‌شوند. پس از آن خبری منتشر می‌شود مبنی بر اینکه یک زن بودایی مورد هتک حرمت سه مرد اقلیت غیر بودائی قرار می‌گیرد و کشته می‌شود. این سه مرد دستگیر می‌شوند و یک نفر از آن‌ها در زندان نظامیان می‌میرد و دو نفر دیگر اعدام می‌شوند. در ماه ژوئن (۱۱ خرداد تا ۱۱ تیر) یک اتوبوس حامل اقلیت تحت ستم غیر بودائی  مورد حمله فرقه بودائیان قرار می‌گیرد. این بار یک بودایی می‌میرد. متعاقب آن شبه نظامیان تندروی بودایی که «ماگ» خوانده می‌شوند، به مناطق اقلیت نشین غیر بودائی در استان راخین حمله می‌برند و بیش از ۲۰ روستا و حدود ۲۰۰۰ واحد مسکونی را به آتش می‌کشند.
روز دهم ژوئن (۲۱ خرداد) «تین سین Thein Sein» رئیس جمهور میانمار در استان راخین وضعیت فوق العاده اعلام می‌کند. حملات بودائیان تندرو به اقلیت غیر بودائی از این پس تحت حمایت ارتش آغاز می‌شود؛ ۱۰۰۰ نفر از اقلیت غیر بودائی بی‌گناه کشته، ۵۰۰ نفر زخمی و ۳۰۰ نفر ربوده شدند. این کشتار کماکان ادامه دارد. ولی از آنجا که دولت به هیچ خبرنگاری اجازه حضور در منطقه راخین را نمی‌دهد، کسی از ابعاد فاجعه باخبر نیست. البته تصاویری که در اینترنت قرار گرفته است، صحنه‌های دلخراشی را روایت می‌کنند. کشتار فجیع زنان و کودکان خردسال و یا نمایش صد‌ها جسد سوخته شده در محوطه یک مدرسه از جمله این صحنه‌ها و تصاویر است. دولت میانمار برای رفع اختلافات و مشکلات میان غیر بودائیان و بوداییان، سیاست کوچ اجباری کل ۶ میلیون غیر بودائی روهینگیایی را از منطقه آرکان اتخاذ کرده است. به واسطه این سیاست اتخاذ شده از جانب دولت قریب به ۱۵۰ هزار نفر از اقلیت غیر بودائیان آرکان به بنگلادش، ۵۰ هزار نفر به تایلند و ۴۰ هزار نفر به مالزی و تعداد قابل توجهی به دیگر کشورهای آسیایی مهاجرت کردند. در آخرین اظهار نظر رییس جمهوری میانمار بیان شده است که ۸۰۰ هزار نفر از این قوم را باید از میانمار اخراج کرد تا تنش‌ها پایان یابد.
 شمار زیادی از  اقلیت غیر بودائی آواره (از ۹۰هزار نفر تا ۳۰۰هزار نفر) هم اکنون در اردوگاه‌های مناطق مرزی نزدیک به بنگلادش به سر می‌برند، اما آنها از ظلم نظامیان میانمار و خشم طبیعت در امان نیستند؛ از یک طرف در اردوگاه‌هاى مرزى که در آن‌ها غذا به اندازه کافى یافت نمى‏شود، گرسنگی، باران‌های موسمی و بیماری‌های واگیر آن‌ها را آزار می‌دهد و از طرف دیگر، به گفته نشریه انگلیسى «ساندى تایمز»، نظامیان اقلیت غیر بودائی  را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند، به زنان در جلوی چشم دیگران تجاوز می‌کنند و هر کسی را که دلشان می‌خواهد به قتل می‌رسانند. آن‌ها اگر با قایق به بنگلادش فرار کنند، پذیرفته نمی‌شوند چون دولت داکا می‌گوید گنجایش پذیرش بیش از ۳۰۰ هزار آواره میانماری را ندارند. اگر به تایلند بگریزند، به دریا برگردانده می‌شوند تا بر اثر گرسنگی و تشنگی بمیرند و یا امواج اقیانوس آن‌ها را ببلعد. به همین خاطر، در سرزمین مادری خود می‌مانند و منتظر مرگ می‌نشینند؛ مرگی که یا به دست بودائیان متعصب و تحریک شده رقم می‌خورد و یا بر اثر خشم طبیعت، باران‌ها و گردبادهای موسمی و بیماری‌های واگیر و خطرناک از راه می‌رسد.
فقط در سال 2003 بعد از اشغال عراق توسط امپریالیستها صدها هزار انسان بر اثر محاصره اقتصادی جان باختند. جنگ در یوگسلاوی  و افغانستان، لیبی، سوریه، یمن ... پیشکش!  اغلب مردم به این مهم واقف اند که ارگانها و نهادهایی مانند: سازمان بین الملل، عفو بین الملل، یونیسف، تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول و هزار و یک اسم دیگه، بمثابه  سوپاپ اطمینان سیستم نکبتبار امپریالیستی منحط  جهت جاودانه کردن و تثبیت نظم موجود  در سراسر جهان در تلاشند.
کشورهای  عراق و یوگسلاوی سابق گواه تاریخی این مدعا هستند. تراژدی کشور عراق در برابر دیدگان همه جهانیان قرار دارد. در دورانی که عراق تحت حاکمیت رژیم ارتجاعی سرمایه داری حزب بعث به رهبری صدام حسین قرار داشت، رقبای گانگستر و امپریالیست وی به بهانه از بین بردن تسلیحات اتمی و بیولوژیکی، تحت عنوان دفاع از " حقوق بشر" بمدت ١٠ سال مردم ستمدیده عراق را  در محاصره اقتصادی قرار دادند. در اثر این تحریم ها و محاصره اقتصادی صدها هزار تن از مردم اعم از کودکان، زنان و کارگران جان باختند. این فاجعه ضد انسانی در حالی صورت میگرفت که حکام بورژوازی  در عراق تا چندی پیش یکی از متحدین وفادار امپریالیستها بودند. اما بنابر حکم منافع طبقانی و کثیف سیستم سرمایه داری امپریالیستی که از قوانین مافیا پیروی میکند، بسان باندهای مافیایی صدام حسین را بعنوان یک رقیب در بلوک امپریالیستی و مزاحم در منطقه از سر راه خود برداشتند. متعاقب آن  به عراق حمله نظامی صورت گرفت و در اثر بمبارانهای وحشیانه کلیه زیر ساخت های جامعه عراق بکلی ویران شد به گونه ای که سالها زمان خواهد برد تا جامعه عراق به یک وضعیت متعارف باز گردد
تحولات پر شتاب سیاسی اقتصادی در جهان سرمایه داری با سرعت سرسام آوری در حال حرکت است. نقطه عزیمت این شتاب حاوی دو نکته اساسی است، مقابله و مهار بحران های افسار گسیخته نظام بربریت سرمایه داری امپریالیستی از یک سو، و تلاش برای انباشت و ثابت نگهداشتن نرخ سود معین سرمایه در جهت تولید ارزش اضافه، و تامین خواستهای صاحبان سرمایه در ابعاد بین المللی از سوی دیگر در جریان است. جنگ های امپریالیستی در مناطق مختلف جهان، اشغال نظامی، حمله ددمنشانه به سطح معیشت توده های وسیع کارگران و فرودستان، به یک روند دائمی بدل شده است. تحمیل ریاضت های اقتصادی خرده کننده بر تهدیستان، دانشجویان، محصلین، بازنشتگان، مستمری بگیران، بیکارسازی ها در ابعاد میلیونی هچنان ادامه دارد. اعتیاد، تنفروشی، تجارت انسان، جهالت قرون وسطائی مذهبی، جنگهای قومی نژادی در ابعادی جهانی سیستم موجود بشریت را بسوی یک نابودی مطلق سوق میدهد.
از جنگ اول جهانی سرمایه داری آن سیستم اجتماعی است که وارد دوران زوال خود شده است. این سیستم بشریت را دو بار در دايره بربریتی از بحران، جنگ جهانی، بازسازی و بحران دوباره فرو برد. از سالهای ۸۰ سرمایه داری وارد آخرین مرحله خود یعنی مرحله گندیدگی شده است.  از آغاز قرن بیستم همه جنگ ها، جنگ های امپریالستی هستند وآنها بخشی از ستیز مرگ و زندگی میان دولتها, اعم از کوچک و بزرگ برای بچنگ آوردن و یا حفظ جاهایی در سطح جهانی می باشند . این جنگها چیز دیگری برای بشریت نمی توانندبه ارمغان بیاورنند به جز مرگ و فساد. طبقه کارگر تنها با همبستگی بین المللی اش و مبارزه اش علیه بورژوازی در همه کشورها میتواند پاسخی به این جنگها بدهد.
اگر یک ناظر آگاه به جهان ما نظر بی اندازد، محتمل میگوید که خط سیر حاکم کنونی ساکنان این سیاره، طریقه خود کشی را در پیش گرفته اند. مانند راه رفتن در تاریکی بر لبۀ یک پرتگاه است!   اگر واقعیت گرا باشیم و نخواهیم حقیقت را در لابلای تعاریف متداول به سبک ژورنالیسم سفُله انکار کنیم، اوضاع جاری خوشایند و امیدوار کننده نیست. و عملاً در برابر ما تنها دو انتخاب قرار دارد، نخست اینکه بگویم امیدی نیست و برای اینکه اوضاع از این بدتر نشود، کلاه خودمان را نگهداریم و در برابر شرایط موجود سر تسلیم فرود آوریم. که در این صورت وضع از این بدتر خواهد شد. یا اینکه جسارت بخرج دهیم و با بانگی رسا اعلام داریم: ما تلاش میکنیم تا با دگرگونی پایه ای وضعیت بهتر شود. اگر از همین امروز همت نکنیم فردا دیر خواهد بود و بربریت حاکم سرمایه داری هر چه بیشتر بر ما تحمیل خواهد شد. این تنها گزینه ممکن در برابر ماست !!!
« جهان ما بین یک مشت قدرتهای بزرگ امپریالیستی تقسیم گشته است... هرگونه جنگی، حتی اگر بعنوان جنگی ملی آغاز شود به جنگی امپریالیستی تبدیل خواهد شد. چرا که چنین جنگی بناچار با منافع بخشهایی از این یا آن ائتلاف قدرتهای امپریالیستی برخورد خواهد کرد. در دورانیکه قدرتهای امپریالیستی در مقیاسی چنین وسیع شکل گرفته اند جنگهای ملی دیگر قابل تصور نیستند. رجوع به منافع ملی در حال حاضر فقط با هدف گمراه سازی توده ها و سوق دادن آنان جهت خدمت به منافع دشمنان خودشان، امپریالیسم، صورت میگیرد.» (روزا لوکزامبورگ، جزوه یونیوس، خطوط اساسی سوسیال دمکراسی)
همانطور که بارها گفته ایم، یگانه خطری که تمامی پرولتاریای جهان را تهدید میکند همانا جنگ های امپریالیستی است. از جنوب آفریقا تا سومالی، از خاورمیانه تا آمریکای مرکزی، هر روز جان کارکران و زحمتکشان بوسیله جنگ هایی که به نمایندگی از امپریالیستها و یا بوسیله رقابت های امپریالیستی براه افتاده بلعیده، میگردد. آنچه که امروز این کارگران با آن روبرو میباشند، فردا تمامی کارگران جهان، با آن روبرو خواهند بود. هیچ گاه در تاریخ، آلترناتیو ارائه شده در " (( مانیفست کمونیست)) یا دگرگونی انقلابی و همه جانبه جامعه، یا ویرانی متقابل طبقات ستیزه جو،"،آن چنان که اکنون مناسب بنظر میرسد در گذشته به نظر نمی رسید. انقلاب یا جنگ، آلترناتیوی است که سرمایه داری گندیده به پرولتاریای جهان نشان میدهد. بحران سرمایه داری امروز، حقیقتاً بین المللی، جنگ امپریالیستی حقیقتاً جهانی، و پرولتاریا یگانه آنتی تز بین المللی راه حل سرمایه دارانه مسئله انباشت است.
به جرات میتوان اعلام کرد که برای تغییر این جهان هرگز در هیچ دورانی، فراخوان به: پرولتارهای سراسر جهان متحد شوید! تا این درجه ضروری و مبرم نبوده است. در برابر این این سقوط تاریخی سرمایه داری ناگزیر، فقط یک راه انتخاب برای بشریت بر جای میماند: انقلاب جهانی کمونیستی یا نابودی بشریت. تاریخ مبارزه طبقاتی پرولتاریای بین المللی این حقیقت مسلم را به او نشان داده است که تنها راه ممکن برای رهائی کل بشریت از همۀ مصائب و هر نوع استثمار و ستمگری، نابودی نظام سرمایه داری و استقرار جامعه کمونیستی است. « تنها گزینه ممکن در برابر ما؛ تداوم مبارزه طبقاتی، سازماندهی و تشکیلات انقلابی است »

هیچ نظری موجود نیست: