روشنفكران اخته
و نان به نرخ روز خور؛ بجای زدودن اسطورهھا و تابوھا، به آرايش آنھا
پرداخته و
كوشش در حفظ شان ميكنند.
چکیده ای پیرامون معضل روشنفکری؛ در کشورهای پیرامون
منجمله ايران، از آنجايي كه نھادھاي كھن ( مذھبي، فرھنگي، خانوادگي و) ... خود
بصورت اجزاء جامعه مدني درآمده اند تأثير متقابل روشنفكر ـ جامعه مدني بصورت مسخ
شده اي درآمده است. روشنفكران بجای از بين بردن اسطورهھا و تابوھا، به آرايش آنھا
پرداخته و كوشش در حفظ شان ميكنند. در اينجا تأثير متقابل در جھت معكوس است. يعني
گفته ميشود چون جامعه رشد نكرده روشنفكري ھم نميتواند مطرح شود و بھترين چاره
ھمانا مخلوط كردن كھنه و نو با يكديگر است. بد نيست به نوشته آل احمد درباره روشنفكران
نظري بيفكنيم: او پس از اين كه گلايه از حفظ نكردن سنتھا كرده و ميگويد كه »ھم اين
جوري بوده است كه اولين سنگ تفرقه را ميان روشنفكران امروزی و محيط سنتی افكنده
ايم «، ادامه ميدھد: » پس چرا ما آمديم و از روز اول در اوان دوره قاجار بجاي اين
كه علوم جديد را وارد مدرسه ھاي قديم كنيم، مدرسه ھاي تازه سواي آنھا براي علوم
جديد ساختيم؟ و به اين طريق خط بطلان كشيديم بر تمام مؤسسات فرھنگي سنتي. و تازه
در مدارس جديد و از دانشگاهھاي جديد مان نيز نه چندان تحقيقي يا مطالعه اي يا طرح
تازه اي يا خدمتي به عالم علم كرديم. و اكنون در عين حال كه مثلاً ساختمان دانشگاه
كمبريج انگلستان تقليد مدرسه مادر شاه است در اصفھان، ما امثال مدرسه مادر شاه را
بدل به موزه كرده ايم و آنوقت دانشگاه اصفھان را باز كرده ايم كه چه بكند؟ كه فقط
ليسانسيه تحويل بدھد. و راستي كدام يك از اين دانشگاهھاي جديد ما حيات فعال علمي
دارند؟ به اين طريق ھم سنت را خراب كرده ايم و ھم تجدد را. ھم از ديروز مانده ايم
و ھم از امروز.»
ماركس ھنگاميكه در مانيفست كمونيست عملكرد
بورژوازي را در سطوح مختلف اجتماعي مورد بررسی و شرح ميدھد، به بوروكراتيزه شدن
روشنفكران اشاره كرده و ميگويد:« بورژوازي انواع مشاغلي را كه تا اين ھنگام حركتي
داشتند و بدانھا با ھيبت و احترام نگاه ميشد، از ھاله مقدس خويش محروم كرد. پزشك،
وكيل، كشيش، شاعر دانشمند را به مزدبگيران جيره خوار تبديل نمود ». اين
بوروكراتيزه شدن و سپس حل شدن در سيستم سرمایه كه بر اساس رقابت پايه ريزي شده است
از خود بيگانگی روشنفكر را دو چندان ميكند. عملكرد فكري روشنفکر چه در حوزه خصوصی
و چه دولتی و خدمات فقط بر اساس رقابت برای يافتن شغل و يا پرستيژ است كه تحقق
مييابد. علاوه بر اين در اين جوامع ھمراه با گسترش خدمات و با پيشرفت تكنولوژی مرز
بين كار فكري و بدني ( بنابر تعريف متداول) كمتر شده است و موجوديت سياسي
روشنفكران بيشتر از طريق سازمانھاي صنفی نه سياسي مشخص ميگردد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر