بیچاره ملتی که " مفاخر ملی اش" میشود یک نژاد پرست و زن ستیز،
بنام "حکیم ابوالقاسم فردوسی"
بت و اسطوره های کاذب ساخته شده توسط طبقات حاکم و توده های متوهم،
همواره حربه ی است سرکوبگرانه در جهت تعمیق،
تهیج احساسات ناسیونالیستی، شووینیستی و نژاد پرستانه، بویژه
به هنگام وقوع جنگها و شورش های اجتماعی در درون جامعه. ذهن علیل شووینیسم
ایرانی، تلاش دارد تا ضمن پُز دادن به ایرانی بودن خود، آنرا بر فرق سر هر محالفی
فرود آورده و حساب خود را با دیگران تسویه کند.
شوونیسم ایرانی در حالت شوریدگی و تهیج کاذب، از سنگوارها و خرابه های
پاسارگاد قبله میسازد و در ویرانه های آن مراسم سیزده به در برگزار میکند. از مرده
ها اسطوره و بت میسازد و آنان را برای بقا و اقتدار شکوه ملی خود می پرستد. شوونیسم
ایرانی تخدیر کننده است؛ در خارج از مرزهای ملی، شوونیست ها دچار توهم آریازدگی میشوند،
انگاری به یکی از توابع تحت امر ایرانیان جلوس کرده اند. خود را نماینده ۲۵۰۰ سال تاریخ و امپراطوری با شکوه پارسی
تصور میکند، ملیت و زبان خود را پارسی معرفی میکند. در مورد جایگاه اجتماعی خود
هم بشدت متوهم است.
اکثریت ناسیونالیست های فارس زبان و شووینیست چنین ادعا میکنند، که اگر شاهنامه فردوسی نبود بعد از اسلام و مسلمان شدن ایرانیان، زبان مردم قطعاً عربی میشد، و امروز مردم حتی در کشورهای فارسی زبان باید عربی تکلم میکردند.
سالهاست اسطوره سازان و فردوسی پرستان ناسیونال-شووینست در پوشش های
گوناگون به پرستیدن این بت میپردازند، از نام گذاری میادین، خیابانها و مراکز تفریحی-
ورزشی گرفته تا مراکز درمانی و موسسات آموزش، همه اینها نشان از ستایش فردی است که
در ابیاتش بمثابه قرآن ناسیونال شووینیست ها تلقی میشود، کثیفت ترین حملات نژاد
پرستانه علیه ملل دیگر و به نیمی از جامعه بشری یعنی زنان حمله کرده و آنان را پست
تر از سگ می پندارد. کسیکه در مجیز گوئی و مدیحه سرائی و خایه مالی سلطان محمود
غزنوی ید طولائی دارد و ناسیونال-شووینیست ایرانی بدان مباهات میکنند.
لازم نیست تا برای اثبات این مدعا اقدام به تحقیق و بررسی همه جانبه ای پرداخت تا عمق افکار ضد بشری و زن ستیزانه این
"حکیم" فوق ارتجاعی را بر ملا کرد و نشان داد که قبله حاجات باورمندان
به ناسیونالیسم - شووینیسم، چقدر پوسیده و عقب مانده است. فقط برای خاطرنشان کردن
جنبه هایی از بنیادهای فکری بشر ستیزانه این "حکیم" اقدام به درج چند
مصرع از ابیات مشعشعه ایشان میشود، این مشت نمونه خروار است.
زنان را از آن نام نايد بلند -
که پيوسته در خوردن و خفتنند
زن و اژدها هر دو در خاک به
- جهان پاک از اين هر دو ناپاک به
زنان را ستايی سگان را ستایی - که يک سگ به از صد زن پارسای
پس پرده هر که دختر بود
- اگر تاجدار است بد اختر بود
چون زن زاد دختر،دهيدش به گرگ-
که نامش ضعيف است و ننگش بزرگ
که آن ترک بدپيشه و ريمن است
- که هم بد نژاد است و هم بدتن
است
اشعار سخیفانه در باره ملل:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جای رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفوو بر تو ای چرخ گردو
تفوو
که ای تُرک بد گوهر دیو زاد که چون تو سپهبد به گیتی نیاد
تن ترک بد زاد بی جان کنم زخونش دل سنگ مرجان کنم
که آن ترک بد ریشه و ریمن است که هم بد نژاد است هم بد تن است
به صد ترک بیچاره بد نژاد که نام پدرانشان ندارند یاد
کسی را ز ترکان نباشد خرد کز اندیشهی خویش رامش برد
که ترکان بدیدن پریچهره اند بجنگ اندرون پاک بی بهره اند
مذهب، ناسیونالیسم و شوونیسم دو روی یک سکه اند! ناسیونالیسم و شوونیسم
بمثابه یک پدیده مذهبی در جامعه سرمایه داری عمل میکند و دارای رویکردی است سیاسی.
پیروان آن بر این باورند که صاحب حقیقت مطلق اند. در مرکز این هرم قدرت، یک رهبر
کاریزماتیک خطا ناپذیر قرار دارد. وی دارای ماموریتی مقدس است تا «ملت» را برای
شکست دادن دشمن با هم متحد کند. ایدئولوژی ناسیونالیستی و شوونیسم پیروانش را با
مقصر تراشی و نفرت مسموم میسازد. جهان را به دوست و دشمن تقسیم و مخالفانش را تهدید
به انتقام میکند. این جهان بینی هدفش مخالفت با آنچه که نو و بدیع است، تنفر پراکنی
علیه مارکسیسم، نژاد پرستی، آنتی سیمیتسم، ملیتاریسم و از خود گذشتگی تا سر حد مرگ
را می ستاید.
" مارکسیسم سر آشتی با ناسیونالیسم ندارد حتی با عادلانه ترین،
صادقانه ترین، شفاف ترین و متمدنانه ترین نوع آن! مارکسیسم به جای تمام انواع ناسیونالیسم،
انترناسیونالیسم را پیش کشیده و آن را ترویج میدهد." (( و.ای. لنین ))
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر