۱۳۹۸ اسفند ۲۱, چهارشنبه






مارکسیسم یک نقد عمیق و رادیکال از جامعه و مناسبات استثمارگرانه کاپیتالیستی است
!!!


برخی ها با سماجت احمقانه ای؛ امروزه مارکسیسم را منسوخ میدانند. آنان عدم تحقق انقلاب کارگری در جوامع غربی را گواه بی اعتبار بودن نظریات مارکس میدانند. برای آنان مارکسیسم به سده گذشته تعلق داشت چرا که از نقطه نظر آنان طبقه کارگر، این عامل بالقوه تحقق انقلاب سوسیالیستی، در این جوامع چنان دست خوش تغییرات شده که آن رسالتی که مارکس برای آنها قائل شده بود دیگر امروز مصداق ندارد. این به هیچ وجه یک نظریه جدیدی نیست و قدمتش به قدمت خود مارکسیسم میرسد. 

در طی سده معاصر بارها این نظریه در اشکال گوناگون و با هدف تخطعه و رد اعتبار مارکسیسم مطرح شده است. هر بار که سرمایه داری وارد بحران شد، و نیز آنگاه که با موفقیت از آن خارج شد، هر زمان که دوران رونق اقتصادی میگذراند، و یا بشریت را به غرقاب فاجعه های عظیمی چون جنگ جهانی، فاشیسم و دیگر جنگهای امپریالیستی سوق میدهد این نظریه هم از انبان نظریه پردازان فراکسیونهای مختلف اعم از راست و چپ سرمایه نظم موجود خارج میشود.




کمونیسم از نظر مارکس، آرمان ایجاد جامعه ای فارغ از استثمار و ستم، آرمانی به قدمت خود انسان که اینک جامعه عمل پوشانیدنش امکان پذیر شده بود. از نظر مارکس تحقق این آرمان به این دلیل ساده امکان پذیر شده بود که پویائی اقتصاد سرمایه داری به گونه ای است که پتانسیل ایجاد وفور و فراوانی که شرط لازم ساختمان سوسیالیسم است را برای اولین بار در تاریخ فراهم آورده بود. منشاء جامعه طبقاتی و استثمار طبقاتی در سرتاسر طول تاریخ را در شرایط مادی زندگی انسانی در جوامعی که دچار کمبودند باید دید. تا آن زمان که این کمبود ادامه داشته باشد طبقات و حکومت طبقاتی اجتناب ناپذیر خواهد بود.


هیچ نظری موجود نیست: