۱۳۹۸ آذر ۲۳, شنبه





آیا براستی کارهایی که کارل مارکس برایمان انجام داده است؛ قدرش را میدانیم؟
مارکس به اتفاق یار و رفیق همرزم انقلابی اش، فردریش انگلس؛ با تدوین برنامه‌ و سند تاریخی به عنوان "مانیفست حزب کمونیست" آغازگر جنبش انقلابی شدند که دنیا را برای همیشه دگرگون کرد.

نقد از نظر مارکس ابزار مبارزه سیاسی است، مبارزه سیاسی برای برانداختن قدرت دولتی طبقات ارتجاعی حاکم و فتح قدرت سیاسی به دست طبقه انقلابی پرولتاریا که گام نخست و ضروری برای آزادی است. اما نقد و مبارزه سیاسی تنها به افشاگری منحصر نمی شود: این نقد در همان حال معایب خود توده های زیر ستم را نشانه میگیرد و توهم های آنان را بی رحمانه درهم می شکند، با نشان دادن فاجعه ای که اگر به وضع موجود ادامه دهند در انتظار آنهاست به آنان هشدار و در همان حال جرأت میدهد. مارکس بر خلاف عوام فریبان، عیب های مردم و حتی عیب های طبقۀ انقلابی را نمی پوشاند. او بی پرده، نادانی، دنباله روی، خود پسندی، خود خواهی، تنگ نظری، دوروئی، ریا کاری و بزدلی ای که میتواند در گروه ها، اقشار و طبقات مختلف مردم وجود داشته باشد، مبارزه میکند و در مقابل اینها قدرت اخلاقی پرولتاریای انقلابی، شهامت، بلند نظری و وسعت دید او را از جمله شرط های پیروزیش میداند.
 

بنابراین نقد از موضع کمونیزم انقلابی و بکارگیری متدولوژی مارکسیستی در عین حال که روشنگر است ستیزه جوست، ستیزه جوپی و روشنگری مضمون نقد انقلابی است. بنابراین به رغم وجود کسر و کمبود های مهمی که هر بحثی میتواند داشته باشد، مهم تلاش در راه گسست از روش های غیر علمی و کوشش در ارائه یک بحث علمی روشنگر و ستیزه جویی ان است که متاثر از متدولوژی است که در فوق بدان اشاره رفت. اسناد بیشمار تئوریک موجود مربوط به مارکس و انگلس نشان میدهد، که آنها هیچگاه در تاریخ مبارزه طبقاتی اقدام به تملق گوئی مبارزه پرولتاریا نکردند، بلکه بمثابه منتقدین روشنگر انقلابی از درون جنبش پرولتری در بزنگاههای مهم تاریخی آنها و مبارزات روزمره طبقاتی را، از موضعی علمی- انقلابی و بیرحمانه بدست نقد ماتریالیستی سپردند.
 
مارکس ضمن تاکید مکرر به طبقه کارگر برای مبارزه علیه استثمارگران، و پافشاری بر مبارزه طبقاتی روزمره، که آنرا همچون حوزه آموزشی برای سوسیالیسم مشاهد میکرد، هر چند این چنین مبارزه ای نمی توانست جانشینی برای مبارزه جهت سوسیالیسم باشد. اما هدف اصلی مارکس و انگلس مبارزه ای سیاسی در راستای ایجاد حزب و در مسیر سوسیالیسم قرار داشت. تاکیدات فوق را میتوانیم در تمامی نوشته های مارکس مشاهده کرد، از جمله کتاب «مزد بها سود»، که میگوید:
 
اگر کارگران در برخوردهای روزانه خویش با سرمایه، سستی روا دارند بدون شک توانائی مبادرت به جنبش گسترده تر را از دست خواهند داد. درعین حال، حتی اگر اسارت کلی کارگران را که در پیوند با سیستم کار مزدی است به کلی کنار بگذاریم طبقه کارگر نباید در مورد نتایج نهائی این مبارزه روزانۀ گرفتار مبالغه شود. او نباید از یاد ببرد که در این مبارزۀ روزانه فقط بر علیه معلول ها مبارزه میکند و نه بر علیه عللی که زایندۀ آنهاست. فقط جلوی گرایشی را که موجب بدتر شدن وضع اوست را میگیرد ولی جهت آنرا تغییر نمیدهد. مُسکن بکار میبرد ولی بیماری را درمان نمیکند. پس کارگران نباید فقط به این درگیری های ناگزیر پارتیزانی که پیوسته در اثر تشبُثات غارتگرانۀ قطع نشدنی سرمایه و یا در اثر وضع بازار به وجود می آید، قناعت ورزند. آنان باید دریابند که سیستم کنونی، با همه بینوائی هائی که به همراه می آورد، در عین حال موجد آن شرایط مادی و شکل های اجتماعی است که برای دگرگونی اقتصادی جامعه ضرورت دارد. کارگران به جای شعار محافظه کارانۀ:" دستمزد عادلانه برای روز کار عادلانه" باید شعار انقلابی را بر پرچم خود بنویسند " امحاء سیستم کار مزدوری!"

هیچ نظری موجود نیست: