جنگ داخلی در سوریه آینده ای
نامعلوم
هر روز گزارش و تصاویر جدید و تکانده ای از خشونت های خونین در سوریه منتشر میگردد. طبقه بورژوازی حاکم سوریه به رهبری بشار اسد، بی محابا سوریه را غرق در شعله های آتش وخون کرده است. در همان حال فرقه های ارتجاعی متشکل در نیروهای "ارتش آزاد" سوریه که توسط دول مرتجع و امپریالیستی تجهیز میشوند به اقدامات خونبار و حملات تلافی جویانه خود ادامه میدهد. برای توده ها ی تحت ستم و استثمارشونده، ستمگری ها و خونریزی طبقه حاکم سوریه بی شباهت به اعمال گروههای مسلح موجود نیست. قتل عام های فزآینده، آوارگی هزاران نفر از مردم بی دفاع اعم از زنان، کودکان، و تودههای ستمدیده، حکایت از تداوم فاجعه انسانی دیگری میدهد که آفرینندگان این اوضاع هولناک جناح ها، محافل و دول ارتجاعی و امپریالیستی میباشند. شهر حلپ، یکی از شهر ها و مراکز مهم صنعتی در سوریه، که هم اکنون به یک دژ نظامی مخالفین و دستجات مسلح رژیم سوریه تبدیل شده، شاهد صحنه های خونبار بیشماری بوده است. این شهر تا همین اواخر از خشونت های هر دو جناح مرتجع تا حد زیادی در امان مانده بود، اما افزایش موج خشونت های مرگبار در سراسر سوریه، این شهر را نیز به کام خود فرو برد. بنابر اخبار منتشر شده تنها در ماه تیر امسال حدود یکصد نفر روزانه توسط طرفین درگیر در جنگ به خاک و خون کشیده شده اند. آمارهای متعددی پیرامون کشتار در سوریه منتشر شده است که ارقام مختلفی را اعلام میکند، برخی تعداد کشته شدگان را بیش از ٢٠٠٠٠ نفر تخمین زده اند.
شورش های توده ای علیه طبقه حاکمه سوریه
بیش از یکسال از وقوع خیزش های اجتماعی در سوریه میگذرد. از
زمان بقدرت رسیدن حافظ اسد پدر، تا کنون چهار دهه از حاکمیت خاندان اسد بر سوریه سپری شده است. شورش
های موجود بزرگترین چالش جدی است که تاکنون حاکمیت چهل ساله اسدها بر سوریه را در مخاطره
قرار داده است.
شورش توده ای در سوریه
درماه مارس ٢٠١١ برابر با فروردین ١٣۹٠،
با الهام از خیزش های توده ای در تونس و مصر در شهر مرزی و فقیر نشین درعا آغاز شد.
تظاهرات عمدتاً با خواست پایان دادن به چندین دهه حاکمیت دیکتاتوری، سرکوب های خشن، فساد های مختلف دولتی
توسط نخبگان و غیره به حرکت درآمد. اما از پیش معلوم بود، بورژوا گانگسترهای حاکم بر
سوریه پاسخ هر خواست و مطالبه ساده اجتماعی را با
گلوله و سرکوب خونین خواهند داد. در اثر شلیک نیروهای امنیتی به مردم بی دفاع
و غیر مسلح چندین نفر کشته شدند. با انعکاس خبر کشته شدن مردم در شهر درعا موج نا آرامی ها بسرعت سرتاسر سوریه را دربرگرفت و اوضاع از کنترل خارج
گردید. بورژوازی جنایتکار حاکم به رهبری بشار
اسد در سوریه، به شدیدترین وجهی با بکارگیری نیروههای نظامی، تانک، بمباران هوائی به سرکوب معترضین پرداخت، در همان حال بشار اسد
نیروهای درگیر در تظاهرات را گروههای تروریستی و وابسته به نیروهای خارجی دشمن
معرفی کرد. شهرهای درعا، حمص و حماة به مدت طولانی در محاصره قرار گرفتند. نیروه های
امنیتی و لباس شخصی ها به طرز ددمنشانه ای شب ها به خانه های مردم بی دفاع هجوم میبرند
و مردها را دستگیر یا در هنگام بازداشت آنان را به قتل می رسانند. کلیه خطوط ارتباطی
قطع شده، در بیشتر موارد بخاطر در تنگنا قرار دادن شهروندان معترض، شبکه های آب و برق
را رژیم سوریه بر روی مردم مسدود کرده است.
با گسترش موج ناآرامی
ها به سایر نقاط سوریه، از جمله شهر جسر الشغور که در شمال سوریه قرار دارد، نیروهای
نظامی سوری با دستاویز قرار دادن مرگ ١٢٠ نفر
از نیروهای امنیتی رژیم سوریه توسط معترضین، این شهر را مورد محاصره قرار داد ند. مردم
از بیم و هراس کشتار جمعی توسط نیروهای دولتی
مجبور به فرار و پناه بردن به کمپ های پناهندگی مستقر در مرز سوریه با کشور ترکیه هستند.
شورش در سوریه و
تاثیرات آن در منطقه و تقابلات امپریالیستی
کشور
سوریه به لحاظ داشتن موقیعت استراتژیکی، یکی از مهمترین بازیگران صحنه سیاسی در منطقه بشمار
میرود. سوریه متحد استراتژیکی بورژوا گانگسترهای
حاکم در ایران است. رژیم سوریه نفوذ عمیقی در گروههای تروریستی مانند حزب الله و حماس
دارد، حزب الله در لبنان بمثابه بازوی
نظامی ایران و سوریه عمل میکنند، حماس در فلسطین
از متحدین بالفعل اسد و رژیم سوریه محسوب میشود. بنابر این هرگونه تغییر و تحولی در
این کشور میتواند اوضاع داخلی و منازعات موجود میان کشورهایی، نظیر لبنان، فلسطین و
اسرائیل را تشدید نماید. بهرروی آنچه که بعنوان یک خیزش توده ای در سوریه آغاز
گردید به تدریج به یک جنگ داخلی مبدل شد، و رفته رفته ابعاد آن منطقه را در بر گرفت،
به گونه ایکه طی هفته های اخیر در لبنان به کرات شاهد درگیری های مسلحانه و خونینی بین طرفداران و مخالفین بشار اسد هستیم. در این
جنگ قومی، مذهبی، باید تاوان خشونت ها و درنده خویی های ارتجاعی و امپریالیستی را کارگران،
وتوده های ستمدیده بپردازند.
بورژوا گانگسترهای حاکم بر ایران از یک سو خود را
"دشمن اصلی امریکا و صهیونیستهای اسرائیل" میدانند و از سوی دیگر در رقابت
های منطقه ای بر سر کسب هژمونی و ژاندارمی
امپریالیستی، باید با رقبای قدری همچون عربستان سعودی و ترکیه که هر کدام از آنها داعیه
رهبری جهان اسلام، بویژه مسلمانان اهل تسنن را یدک میکشند، دست به مبارزه بزند. بعبارتی
تغییر و تحول در سوریه میتواند بر سرنوشت سیاسی جمهوری اسلامی و متحد آن یعنی حزب الله
در لبنان تاثیر شگرفی داشته باشد.
در
حال حاضر منطقه خاورمیانه به صحنه کشمکش های امپریالیستی تبدیل شده است. بغرنج تر شدن
اوضاع در منطقه و بویژه جنگ داخلی در سوریه،
نتیجه اقدامات کشورهای امپریالیستی و دیگر دول مرتجع در منطقه و حاشیه خلیج، نظیر حمایت مالی و تسلیحاتی از ارتش آزاد سوریه
میباشد. این ارتش مرکب است از گروههای سلفی وابسته به عربستان، اخوان المسلمین که مورد
پشتیبانی کشورهای ترکیه و قطر قرار دارند. و گروههای وابسته به القاعده که با حمایت لیبی از طریق مرز ترکیه وارد
سوریه شده اند. دول مرتجع و امپریالیستی نظیر ترکیه، عربستان و قطر بدنبال سرنگونی
دولت در سوریه نیستند. بلکه هدف واقعی آنها بیشتر تضعیف کردن دولت سوریه بعنوان یک
قدرت و رقیب منطقه ای است. از این جهت تلاش میکنند تا با راه اندازی جنگ فرقه ای،
قومی و مذهبی دستگاه سیاسی سوریه را تضعیف و مختل کنند. از سوی دیگر نیروههای قدس سپاه
پاسداران بورژوا گانگستر های اسلامی در ایران از طریق لبنان و عراق نیرو و مهمات به
داخل سوریه ارسال میکنند. تا در حمایت از متحد خود به قلع وقم مخالفین کمک نماید، هم
اکنون صدها نفر از نیروهای متخصص در سرکوب و کشتار مردم، وابسته به نیروی سپاه قدس
گانگسترهای اسلامی در سوریه فعالیت میکنند.
شایان ذکر است، امپریالیستهای روسیه در
راستای سیاست های توسعه طلبانه امپریالیستی خود، جهت بقاء بشار اسد، در حمایت
و تامین سلاح های پیشرفته به رژیم سوریه نقش تعین کننده ای ایفا میکنند.
همانطوریکه
رهبران امپریالیست روسیه در کرملین، از جمله
ولادیمیر پوتین اعلام کرده است، حمله به سوریه بعنوان خط مقدم حمله علیه منافع امپریالیست
های روسیه تلقی میشود، هرگونه تعرض به کشور سوریه با پاسخ قاطع روسیه روبرو خواهد شد.
در پس جنگ داخلیِ سوریه کشمکش منافع قدرت های امپریالیستی، چون آمریکا، روسیه و اتحادیه
اروپا بر سر خاورمیانه نهفته است که به چیزی کمتر از تقسیم قدرت در میان خود رضایت
نمی دهند. روسیه بشدت از رژیم اسد دفاع می
کند زیرا می خواهد جایگاه خود را در خاورمیانه بمثابه
یک قدرت بزرگ امپریالیستی تثبیت کند. روسیه به همراه امپریالیستهای چینی با
داشتن حق وتو در سازمان ملل، توانسته اند از صدور چندین قطعنامه سازمان ملل علیه دولت
سوریه جلوگیری کنند. پس از چند ما از آغاز شورش ها در سوریه، تداوم پروژه های اشغال
نظامی و جابجایی قدرت توسط دول امپریالیستی، فرانسه، امریکا، و انگلستان با اعلام آمادگی
پیمان نظامی ناتو در پایگاه نظامی انجرلیک
ترکیه آغاز بکار کرد. ترکیه برغم تلاش برای تثبیت و کسب هژمونی ژاندارمی در منطقه بشدت
نیازمند حمایت جناح های مختلف امپریالیستی میباشد. اما بورژوازی حاکم در ترکیه با چالش های سیاسی متعددی روبرو است: چندین دهه
نزاع میان گروههای ناسیونالیستی کرد با پان ترکیست های حاکم در ترکیه، بحران و جنگ
در سوریه، تنش های سیاسی بر سر مسئله سوریه
با حکام ایران، استحکاک سیاسی میان اردوغان با نظامیان پیشین خارج از قدرت و
جریانات موسوم به سکولارها و بالاخره قرار
گرفتن میان گاز انبر امپریالیست های روسیه
و امریکا میباشد. امپریالیسم امریکا در پی ایجاد "نظم نوین" در منطقه میباشد.
اما با اجرای هر یک از پروژه هایش منجر به
بحران های ساختاری میشود که خود از معماران آن بوده است و عملاٌ
بنیادهای نفوذ خود را سست تر میکند. کشور ترکیه یکی از مهمترین پایگاه های امپریالیسم
امریکا برای پیش برد سیاستهای کاربردی جهت تغییر رژیم در سوریه است. اما ادامه این ماموریت برای ترکیه دارای پیامدهای معینی
است. امپریالیستهای امریکایی و ترکیه در تلاشند تا نتایج جنگ داخلی در سوریه را به
نفع خود رقم زنند. اما واقعیات جاری سختر از آنست که بتوان اوضاع را به این سمت هدایت
کرد، چرا که بجز ادامه راه چارۀ دیگری ندارند. امپریالیسم امریکا بمثابه قدرت مسلط
در خاورمیانه، و دولت ترکیه جهت تداوم و ثبات دولت کنونی خود ملتزم به اجرای دقیق نقش
خود در این میدان پر مخاطره است. در پی گسیل
مستشاران و متخصصین نظامی ناتو به منطقه، روسیه بشدت ناخرسندی خود را به دولت ترکیه
اعلام کرده است. روسیه دارای حجم انبوهی از سرمایه گذاری در کشور ترکیه میباشد. ترکیه
بشدت وابسته به واردات گاز از روسیه است، کشور ترکیه به لحاظ استراتژیکی از طریق قفقاز
با کشور روسیه دارای مرز مشترک میباشد و روسیه میتواند از این طریق ترکیه را تحت فشار
قرار دهد. دولت رجب اردوغان برغم داشتن کسب مجوز از پارلمان ترکیه برای جنگ علیه سوریه،
به جز چندین حمله و عملیات تدافعی و ایزائی بعلت وجود موانع بیشماری تا این لحظه نتوانسته
به یک جنگ واقعی و همه جانبه علیه دولت سوریه
دست بزند. بنابراین آنچه که در بالا بدان اشاره رفت، بدلیل زمین گیر شدن امپریالیست
ها بویژه امریکا در باتلاق افغانستان و عراق
و تفرقه میان جناح های امپریالیستی عملاٌ شروع جنگ دیگری در منطقه در شرایط کنونی متصور
نمیباشد.
اعتراضات
توده ای و تداوم جنگ داخلی
بیش از یکسال پیش میلیونها انسان گرسنه و استثمار شده با امید
به بهبود و تغییر شرایط زندگی خود علیه استبداد افسارگسیخته سرمایه داری
در سوریه دست به اعتراض زدند. اما بدلیل فقدان یک جنبش کارگری مسلح به آگاهی طبقاتی متشکل از کارگران پیشرو کمونیست برای تداوم رهبری خیزش های
توده ای در سوریه، صحنه سیاست به نفع نیروههای ارتجاعی رقم خورد. و سوریه به جولانگاهی
برای طرح آلترناتیوهای سیاسی عقب مانده و مادون ارتجاعی و امپریالیستی دستجات، محافل
سرمایه داری و میدانی برای زور آزمائی دولتهای مرتجع در منطقه و دول امپریالیستی مبدل
گردید.
جنگ داخلی بین دو نیروی
ارتجاعی تا این لحظه تلفات و خسارات انسانی بی شمار و جبران ناپذیری را بر جای گذاشته
است. جنگ کنونی در سوریه به عرصه ای برای تسویه حسابهای امپریالیستی تبدیل شده است.
اما در کنار این دو نیروی ارتجاع سرمایه داری نیروی سومی نیز وجود دارد که شامل تمامی
استثمار شوندگان، طبقه کارگر و فرودستان میشود. شور بختانه در حال حاضر آنان فاقد هر گونه صف مستقل طبقاتی و سیاسی هستند. در صفوف آنان مانند
بیشتر کشورهای سرمایه داری اعتماد به نفس برای سازماندهی و ایجاد یک مبارزۀ مستقل و طبقاتی علیه سیستم سرمایه داری و طبقات
حاکم بشدت تضعیف شده است. بخش های زیادی از طبقه کارگر همچنان به سوسیال دمکراسی، اتحادیه
های کارگری و جناح ها و احزاب رنگارنگ بورژوازی بشدت متوهم اند.
در چنین شرایطی برغم صفوف پراکنده در جنبش کارگری و نبود صف
مستقلی از کارگران پیشرو انقلابی برای کاهش فشار از سوی هر دو نیروی ارتجاعی درگیر
در جنگ داخلی، باید دست به اقدامات تدافعی زد. اتخاذ این شیوه از مبارزه میتواند در
کمک کردن به تشکل یابی جنبش کارگری موثر واقع شود. ایجاد کمیته های دفاع از خود توسط
کارگران و تهیدستان در محل کار و محلات برای
محافظت در برابر سرکوب و حملات نیروههای مرتجع درگیر در جنگ داخلی، سازماندهی اعتصابات
سراسری با خواست سیاسی – اقتصادی برای به زیر کشیدن بورژوازی حاکم، از ابزاری های مهم
مبارزه سیاسی- طبقاتی است که میتواند ضمن ایجاد اتحاد و همبستگی انترناسیونالیستی در
درون جنبش کارگری، اعتماد به نفس را به صفوف طبقه کارگر بازگرداند. طرح های اولیه فوق تنها نمونه هایی از اقدامات سیاسی طبقاتی جهت
تسریع بخشیدن به امر تشکل یابی کارگران برای تداوم مبارزه طبقاتی علیه طبقه بورژوازی
حاکم و جناح های رنگارنگ موجود آن در سوریه
و منطقه میباشد. در کشورهای تونس، مصر، لیبی، هم میلیون نفر از توده های استثمار شده
و جان به لب رسیده از بربریت نظام سرمایه داری برا ی تغییر وضعیت موجود دست به شورش زدند. اما نتیجه در این کشورها چه شد؟
ساختار هیچ کدام از این رژیم ها دست نخورد و جناح مرتجع بورژوازی دیگری جایگزین جناح
قبلی و ضد انقلاب دیگری توسط امپریالیستها به اریکه قدرت رانده شد. یک جنبش توده ای
وسیع با داشتن پتانسیل برای تغییر و تداوم مبارزه
نیاز به یک برنامه و رهبری انقلابی پرولتری دارد. در غیر این صورت اوضاع به
نفع نیروههای ضدانقلاب و چهره های رنگارنگ
مدافع نظام سرمایه داری چرخش خواهد کرد. همین وضعیتی که هم اکنون در سوریه جریان
دارد. قدرتهای امپریالیستی تحت عنوان حمایت ریاکارانه "حقوق بشر" دستجات
مسلح فرقه ای و قومی و مذهبی نظیر شورای ملی سوریه و ارتش آزاد سوریه را از نظر مالی
و نظامی مورد پشتیبانی قرار میدهند. بورژوازی حاکم در سوریه به رهبری اسد، کنترل بخش های زیادی از سوریه را
از دست داده است. ظاهراً تلاش های نظامی و دیپلماتیک برای کند کردن سقوط رژیم تاکنون ناموفق مانده است.
سقوط اسد در سوریه حتمی است اما کی و چگونه، این را زمان تعین خواهد کرد. پایان بخشیدن به جنگ و ویرانگری در سوریه در حال حاضر متصور نیست.
زیرا قدرتهای امپریالیستی و منطقه ای در شرایط کنونی از بکارگیری تجربه عملیات نظامی
در لیبی اجتناب میکنند. و بیشتر نیروی خود را بر روی حمایت و پشتیبانی از عملیات نیروی
های نظامی و شبه نظامی مخالف اسد در داخل سوریه
متمرکز کرده اند. بسیاری از رهبران و محافل امپریالیستی بیم آن دارند که استراتژی فعلی
منجر به از بین رفتن اسد و پیروزی مخالفین
گردد، اما باتلاق جنگ قومی و فرقه ای تداوم یافته، به گونه ایکه برای مدت طولانی کل
منطقه را در کام خود فرو خواهد برد.
قدرت های سرمایه داری
امپریالیستی در هر صورت قادر به ارائه هیچ گونه راه حل و یا بهبود اوضاع اولیه اجتماعی و تغییر در استانداردهای زندگی نیستند.
آزادی، رفاه و سعادت بشر نه با مداخله نظامی (نظیر عملیاتی که در لیبی انجام شد) و
نه با حمایت از گروه های شبه نظامی فاسد، بلکه با یک انقلاب کمونیستی و نابودی نظم
موجود بدست خواهد.
تنها مبارزه طبقاتی و جنبش کارگری قادر...
چالش بزرگی نظم حاکم
بر جهان را به مصاف طلبیده است. خیزش و شورش گرسنگان در خاورمیانه، آشوب و اعتراضات
وسیع اجتماعی در یونان، اسپانیا، ایتالیا، پرتقال، امریکا...، شورشها در همه جا بویژه
در خاورمیانه رو به تزاید است. منبع اصلی این
تحرکات اجتماعی بحران نظام کاپیتالیستی است.
در عصر انحطاط و گندیدگی نظام سرمایه داری، این سیستم در عرصه تقسیم جهان به محدودیت
هایش رسیده است و نظم موجود در آن چارچوب دیگر
نمیتواند بر بحران نظام سرمایه داری غلبه کند. واقعیات موجود این سیستم را غرق در تناقض
و تشنج کرده است. یکی از تشنجات جاری در سیستم موجود، تشدید رقابت های امپریالیستی
در عرصه بین المللی میباشد که رهبری قدرت های امپریالیستی حاکم سنتی را به مصاف می
طلبد. چالشی که امکان سلطه و رهبری امپریالیستی
بر جهان را به روال گذشته با موانع جدی روبرو
کرده است. مولفه های موجود از جمله تشدید بحران و تضادهای سیستم سرمایه داری، موجب
گسترش شعله های خشم و شورش استثمار شونده گان علیه مناسبات ستمگرانه و ساختارهای سیاسی
موجود در جهان خواهد شد.
تجربه نافرجام شورش
های اجتماعی در تونس و مصر نشان داد، تنها یک مبارزه متحد و یکپارچه از طبقه کارگر، جوانان و تهیدستان، تحت رهبری انقلابی
پرولتاریا، میتواند سرکوب و دیکتاتوری طبقات حاکم را درهم کوبد. در غیر این صورت منجر
به تراژدی انسانی خواهد شد که قبلاً لیبی آنرا تجربه کرد و هم اکنون سوریه درگیر آنست.
جنگ داخلی سوریه، که در آن هر روزه توده های ستمدیده و بی دفاع شاهد حمام های خون هستند، توسط دو نیروی مرتجع و
امپریالیستی بدانها تحمیل شده است. جنبش کارگری
تنها نیرویی است که دارای هیچ گونه منفعت ناسیونالیستی، مذهبی و قومی نیست. جنبش کارگری
تنها نیرویی است که می تواند با ایجاد یک اتحاد طبقاتی، ورای هرگونه تقسیمات و اختلافات
قومی، مذهبی که امروزه توسط امپریالیست ها و بورژوا گانگسترهای حاکم در سوریه به رهبری
اسد دامن زده شده اند، مانع از ادامه جنگ داخلی شود. قطعاً به عهده گرفتن این مهم برای جنبش کارگری راهی
است سخت و دشوار، اما راه میانبری وجود ندارد. یا تداوم وضعیت خونبار موجود یا رهایی
از چنگال خون آشام جنگ و ارتجاع سرمایه داری.
خیزش های توده ای در خاورمیانه و سایر نقاط جهان پایان نیافته است، برای اینکه جنبش های
جاری در مسیر واقعی و انقلابی خود قرار گیرند، تا طعمۀ جناح ها و احزاب رنگارنگ بورژوائی
نشوند، باید بی محابا در معرض نقد انقلابی قرار گیرند. تجربه شورشهای خود بخودی و
فاقد آگاهی و افق طبقاتی نشان داد که چگونه به سیاهی لشگر هارترین محافل سرمایه
داری امپریالیستی تبدیل میشوند. برخلاف تبلیغ و ترویج گروههای سیاسی چپ بورژوائی
که شورشهای اجتماعی در خاورمیانه را انقلاب می نامند. اما حقایق و روندهای موجود تصویر دیگری از
تحولات در برابر دیدگان ما قرار میدهد. تصویری واژگونه از مباحثات و تئوری بافیهای
دستگاه فکری چپ بورژوائی که چقدر بی ربط، پوچ و نابخردانه است. در جائیکه آنان مرتجع
ترین دیکتاتوری ها را دولتهای ضد
امپریالیستی قلمداد میکنند، باید شورش های
بی افق را "انقلاب" جا بزنند، زیرا در منظر اینان شورش همان
"انقلاب" است. سازمانها و احزاب چپ بورژوائی که نظریات خود را تحت نام
مارکسیسم جا می زنند برای منحرف کردن پرولتاریا از اهداف اساسی اش ناگزیز از آنند
که به طرق گوناگون در مبانی برنامه ای کمونیستی، مبارزه طبقاتی، مفهوم انقلاب، قهر
طبقاتی، دیکتاتوری پرولتاریا تجدید نظر کنند. بعبارتی هدف اینان با تحریف مفاهیم و
مقولات فوق تهی کردن مارکس و کمونیسم از ماهیت انقلابی و علمی دگرگون کنند اش
میباشد. آنها دولتهای ضد انقلابی سرمایه داری دولتی، سابقاً
"سوسیالیستی" را با تعاریف مختلف از ماهیت و عملکردشان آنها را دولت های
سوسیالیستی می نامیدند. دولت های که منافع
پرولتاریا را پایمال و سرکوب میکرد و سیادت طلبی بورژوائی و ناسیونالیستی خود را
در قالب سوسیالیسم به جامعه حقنه میکرد.
یکی از اساسی ترین
نقاط ضعف شورشهای توده ای جاری، فقدان آگاهی سیاسی طبقاتی و غیبت سازمان انقلابی
پرولتری است. برای رفع این نقیصه مهم و سرنوشت ساز، در گام نخست باید به آگاهی
علمی و طبقاتی مارکسیستی که راهنمای عمل انقلابی محسوب میشود مسلح شد. با اتکا به
این آگاهی طبقاتی ست که میتوان دست به نقد و پالایش سیاسی زد و نظرات درست را برای
ادامه مبارزه صیقل داد. آگاهی انقلابی منبع اصلی و تعین کننده ای است برای شاخت و
بهینه کردن مبارزه طبقاتی و جلوگیری از افتادن در دام سردرگمی های ایدئولوژیک که
طبقات دیگر در مسیر مبارزه قرار داده اند.
در خیزش های توده
ای اخیر و در نبود یک بدیل کمونیستی انقلابی، جان فشانی میلیونها تن از استثمار
شده گان، قربانی وجه المعامله و مصالحه قدرت های مرتجع منطقه ای و امپریالیستی شد.
جنبشی که میتوانست با اتکا به آگاهی انقلابی به یک نیروی مادی در پیوند با انقلاب
جهانی برای برافکندن دولتهای سرمایه داری در منطقه و به یک مبارزه الهام بخش بین
المللی علیه نظم موجود تبدیل شود متوقف شد. جنبش های توده ای جاری برای ادامه مبارزه
و شکستن بن بستهای سیاسی موجود، قویاً نیازمند داشتن یک برنامه انترناسیونالیستی و
انقلابی میباشند. برنامه ای که با صراحت اعلام میدارد: تنها با نابودی نظام سرمایه
داری، از طریق برپایی یک انقلاب آگاهانه کمونیستی، و با اتکا به حزب کمونیست
انترناسیونالیست، برای گسترش انقلاب جهانی، تنها راه ممکن برای رهایی بشریت از
چنگال بربریت مدرن حاکم بر جهان معاصر است.
۲ نظر:
با درود های گرم ،
در این شرایطی که سلطه ضد انقلاب جهانی برتمام عرصه های سیاسی اجتماعی حاکم است و حزب کارگری جهانی شکل نگرفته ، برنامه مبارزان کمونیست چیست ؟ متشکل کردن خود بصورت یک سکت و محفل در راستای تشکیل حزب جهانی ؟
سئوال بالا را کامل تر کنم
ایجاد هسته های کمونیستی در محل کار یا اینکه شکل دادن محفل های کمونیستی در جغرافیای جهانی ، از طرف دیگر وقتیکه مادر این زمان نمی توانیم چون گذشته حزب توده ای تشکیل دهیم،در غیاب حزب رابطه پیش آهنگ با طبقه چه گونه است ؟
ارسال یک نظر