معمولاً وقتی از هنر تعریفی به میان آوره میشود بلافاصله این سوال در ذهن تداعی میشود، که مفهموم هنر چیست؟ و اساساً نقش اجتماعی هنر در جامعه چیست، و در تداوم همین پرسش مهم مسئولیت و رسالت اجتماعی هنر چه میتواند باشد. از آنجا که این مقوله مستقیماً به شعور و یا آگاهی اجتماعی مربوط می گردد لازم است برای فهم هرچه بیشتر مفهوم هنر و کارکرد آن در جامعه کمی در این باره بیشتر گفتگو نمایم.
همانطور که گفتیم قبل از پرداختن به توضیح و هرگونه تعریف معینی از هنر در اینجا، می خواهیم کمی پیرامون مقوله اصلی بنام هستی اجتماعی و شعور اجتماعی که هنرفقط انعکاس یکی از این فرایندها می باشد بدان بپردازیم.
هستی و شعور اجتماعی چیست و اساساً چه ربطی میتواند به مقوله هنر داشته باشد. هستی اجتماعی ، شیوه تولید نعمات مادی و آن مناسباتی است که انسانها در پروسۀ این تولید مستقل از اراده و خواست خود وارد آن میشوند و کلیۀ جهات شئون دیگر زندگی اجتماعی را همین شیوه تولید و مناسبات تولید تعین می کند. شعور اجتماعی که بر بستر این مناسبات شکل می گیرد بدین قرار است. شعور اجتماعی مجموعه نظریات، اندیشه ها،ایده ها،تئوریهائی است که در آن طبیعت و زندگی مادی جامعه و کل سیستم مناسبات اجتماعی منعکس است.
شعور اجتماعی را میتوان در دو سطح در نظر گرفت، بصورت مجموعۀ تصورات،عادات ، روحیات اجتماعی ، ذوق و سلیقۀ عمومی که جنبه عادی و پراتیکی دارد و بشکل خودبخودی در مسیر تاریخ اجتماع شکل می گیرد و به افراد جامعه القاء میشود و ما آنرا الزاماً روح و روحیه جامعه می نامیم.
صورت دوم، نظریات علمی –تئوریک است. همانگونه که میداینم تولید اجتماعی کار را به تقسیم جامعه به طبقات کشاند. کار فکری از کار یدی جدا شد. امکان تفکر تئوریک مجزا از تفکر پراتیک پدید گردید.فلاسفه، شخصیت های سیاسی، "خردمندان" پدید شدند. عناصر شعور اجتماعی آغاز ظهور گذاشت و بتدریج متراکم شد، سیستم بندی شد و بصورت معارف و دانشهای بشری درآمد.
بخشی از شعور اجتماعی که سیستم نظریات تئوریک در باره زندگی جامعه است و در آن منافع طبقات و قشرها و گروههای بزرگ اجتماعی منعکس است ایدئولوژی نام دارد.
بنابراین وظایف شعور اجتماعی عبارتست از: اجرا نقش معرفتی در مورد طبیعت و جامعه، بیان و دفاع از منافع طبقات و گروههای اجتماعی که بویژه در زمینه ایدئولوژی و روحیه اجتماعی نقش فوق العاده موثری ایفا می کند.
شعور اجتماعی گرچه بر هستی اجتماعی مقدم نیست، ولی بنوبه خود نقش فعالی در تکامل جامعه ایفا می کند. بهمین جهت مبارزه برای تاثیر گذاری بر افکار جامعه و پیشروی در نبرد ایدئولوژیک یکی از اهم شرایط موفقیت نیروهای پیشرو جامعه است. مبارزه ایدئولوژیک یکی از اشکال عمده مبارزه کمونیستها انقلابی انترناسیونالیست علیه نظام سرمایه داری در شرایط کنونی است.
حال می پردازیم به اشکال مختلف شعور اجتماعی و مطالعه یکی از بحث های مورد نطر ما بنام هنر، اما بد نیست در اینجا به ذکر نام این اشکال اشاره ای داشته باشیم. ایدئولوژی سیاسی- حقوقی، اخلاق، علم،هنر ،مذهب، فلسفه، اینها شاخه های مهم شعور اجتماعی محسوب می گردند.
حال بحث اصلی مان را پیرامون هنر پی می گیریم. بحث فوق مدخلی بود به موضوع مورد نظر ما یعنی روشن ساختن جوانب اصلی که هنر بر بستر آن شکل می گیرد. با توضیح و نتایج بحث فوق میتواینم تعریف روشن تری از هنر ارائه دهیم. برمی گردیم به پرسش اصلی مان که هنر چیست؟ هنر انواع مختلف فعالیت خلاقۀ انسانی مانند موسیقی، تاتر، سینما، معماری ، نقاشی، ادبیات و غیره را در برمی گیرد و آنچنان شکلی از شعور اجتماعی است که واقعیت را بشکل چهره های مشخص هنری (نه به شکل مفاهیم تجریدی علمی) منعکس می کند و نه تنها وسیلۀ درک واقعیات از طریق چهره است بلکه ابزار تاثیر معنوی است.
در اینجا مهم است که ما دقیقاً تفاوت بین مفهوم و چهره (یا تصویر هنری) را درک کنیم.مفهوم یکی از واحدهای اساسی فعالیت فکریست و آن شکل منطقی است که اشکال مختلف دیگر تفکر منطقی (یعنی حکم یا قضاوت و استنتاج) بکمک آن ساخته میشود.تشکل مفهوم تنها از طریق اجراء انتزاع میسراست،لذا مفهوم تجریدی و تعمیمی است و آنچه را که در اشیاء و پدیده ها ماهوی و عام است جدا میکند و از آن مفهوم میسازد.مانند کلیة مقولات علوم طبیعی و اجتماعی،کلیهٔ اسامی عام اعم از اسامی ذات و مجرد.
اما چهره یا تصویر هنری که شیوهٔ انعکاس و دریافت واقعیت در هنر است مانند مفهوم خواص عمومی پدیده ها را منعکس میکند و جنبه تعمیمی دارد،ولی اگر در مفهوم این جنبه عام،یک عام مجرد است،در اینجا عام مشخص (مانند پرسوناژ تاتر،قهرمانان رمان،مناظر زندگی و طبیعت،تعابیر و تشابه ادبی) سروکار داریم که میخواهد پدیده های جداگانه ای را که دارای اهمیت و ارزش هنری است منعکس کند.انعکاس واقعیت عینی بصورت تصویر یا چهره از نظرگاه ذهنی هنرمند انجام میگیرد.لذا تصویر وحدت ویژهٔ عمومی و انفرادی،عینی و ذهنی،مادی و معنوی است.
تاریخ پیدایش هنر بسیار کهن است و حتی به دورانهای ابتدائی کمون اولیه و قبل از آن بدوران گله های انسانی(نقاشی غار بوسیلهٔ انسانهای نه آندرتال) باز میگردد.هنر بصورت شکل ویژهٔ ارتباط انسانها با هم و انسانها با طبیعت بروز میکند و پیش ازپیش به یکی از مهمترین ابزارخودآگاهی و خودبیانگری دورانهای تاریخ بدل میگردد.
بطورکلی وظایفی که بوسیله هنر انجام می گردد، الف، وظیفه معرفتی برای شناخت عمیقتر زندگی و انسان و دوران معین تاریخ،ب،.وظیفه تربیتی برای دگرگونی انسان درجهت تکامل اجتماعی و علمی خویش،پ، هنرشناخت جهت بالا بردن سطح ذوق و سلیقه و حساسیت و ظرافت روحی و قضاوت زیبا شناسی انسان.
بنابراین هنرمند که ایجاد کنندهٔ اثر هنری است طبیعت و زندگی را از دیدگاه خود بیان میدارد و آنرا به قضاوت جامعه می گذارد.و بنابر تاثیر اجتماعی تربیتی اثر خود در قبال جامعه مسئول است.هنر بخاطر هنر،هنر مجرد از مطالبات و خواست اجتماع،ماوراء طبقات،ماوراء مسائل،تنازعات اجتماعی وجود نداردو از این جهت عرصهٔ مناسبی برای نفوذ ایدئولوژی طبقات است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر